۲۲ بهمن ۱۳۹۴

اعتقاد اسلام به مسخ حالتی است خاص از تناسخ که در قرآن و احادیث مختلفی به آن اشاره شده است.

مسخ کردن یکی از عذاب‌های الهی است که عدم اعتقاد به آن موجب انکار قرآن و دستورات صریح اسلام می‌گردد، این واژه به معنای تغییر یافتن انسان از حالتی به حالت دیگر و یا از موجودی به موجود دیگر می‌باشد، مانند تبدیل انسان به میمون و یا دیگر جانوران.
     یکی از معروفترین مسخ‌هائی که در قرآن بدان اشاره شده، مسخ شدن قوم بنی اسرائیل به دلیل صید ماهی در روز شنبه بود:
     وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَواْ مِنكُمْ فِي السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُواْ قِرَدَةً خَاسِئِينَ (بقره/65) و بدون شک دانستید کسانی از شما که روز شنبه زیاده روی کردند، پس به آنها گفتيم میمونهائی رانده شده باشيد.
     فَلَمَّا عَتَوْاْ عَن مَّا نُهُواْ عَنْهُ قُلْنَا لَهُمْ كُونُواْ قِرَدَةً خَاسِئِينَ (الاعراف/166)  پس هنگامی که (یهودیان) از آنچه از آن نهى شده بودند سرپيچى كردند به آنان گفتيم میمونهائی رانده‏ شده باشيد.
     و این توهین را نه فقط مخصوص یهودیان که در جای دیگر کل کسانیکه اسلام را قبول نکنند انسانهای لعنت شده‌ای هستند که به صورت خوک و میمون در آمدند:
     قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُم بِشَرٍّ مِّن ذَلِكَ مَثُوبَةً عِندَ اللّهِ مَن لَّعَنَهُ اللّهُ وَغَضِبَ عَلَيْهِ وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِيرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ أُوْلَئِكَ شَرٌّ مَّكَانًا وَأَضَلُّ عَن سَوَاء السَّبِيلِ (مائده/60) بگو! آيا شما را به بدتر از اين كيفر در نزد الله با خبر سازم؟ آن کسانیکه الله لعنتشان كرده و بر آنان خشمگین شده و از آنان میمون‌ها و خوک‌ها پديد آورده و (کسانیکه) طاغوت را بندگی کردند ایشان هستند كه از جایگاه بدتری برخوردارند و از راه راست گمراه‏تر هستند!
    تمام تفسیرهائی که از این آیه شده، گویای این است که منظور ار کسانیکه در اینجا مسخ شدند یهودیان است؛ زیرا از واژه‌ی "کونوا" استفاده شده است؛ هرگاه در قرآن  چنین واژه‌ای برای بیان پدیده‌ای بکار گرفته شده منظور "تکوین" یا به اصطلاح خودمانی" کُن و فیکونی" است؛ زیرا ولایت تکوینی بر جهان از جمله صفاتی است که زیر مجموعه‌ی توحید ربوبیت قرار می‌گیرد.
طبری در تفسیر این آیات می‌گوید که جوانان یهود به شکل میمون درآمدند و پیرانشان هم مانند خوک (1) 
قمی (از مفسران معتبر شیعه) در تفسیرش ضمن بیان داستان چگونگی تبدیل یهودیان به میمون، روایتی را هم از علی ابن ابیطالب نقل می‌کند که گویا ایشان مدعی هستند مخالفین ما چهره‌ای مانند میمون دارند که من آنها را می‌بینم(2)
     محسن قرائتی در تفسیرش که با نام نور چاب شده به گونه‌ای مسئله را عرضه می‌کند که گویا اسلام به گونه‌ای از تناسخ اعتقاد دارد، وی از جمله معتقد است که شایعه سازان به صورت میمون و یا حرام خوران به صورت خوک مسخ می‌شوند و همچنین معتقد است که قاضی که بد قضاوت کند ممکن است به صورت کور متناسخ گردد.(3)
مجلسی در کتاب حُلیه‌ المتقین از 12 گروه نام می‌برد که به صورت حیوانات مختلفی مسخ شدند:
از حضرت امام موسی منقول است که حیواناتی که مسخ شده‌اند دوازده صنف هستند:
فیل، پپش از آن پادشاهی بود که زنا و لواط می‌کرد.
خرس، اعرابی بادیه نشینی بود که دوبیتی می‌گفت.
خرگوش زنی بود که با شوهر خود خیانت می‌کرد و غسل حیض و جنابت نمی‌کرد.
شب پره (کسی بود که) خرمای مردم را می‌دزدید.
(ستاره) سهیل مردی بود که در یمن عشاری(4) می‌کرد.
(ستاره) زهره زنی بود که مردم می‌گویند هاروت و ماروت از او فریب خوردند.
میمون و خوک جماعتی از بنی اسرائیل بودند که روز شنبه شکار می‌کردند.
سوسمار و چلپاسه(5) گروهی از بنی اسرائیل بودند که در زمان حضرت عیسی(ع) چون مائده از آسمان نازل شد، ایمان نیاوردند و مسخ شدند؛ پس یک گروه ایشان به دریا رفتند و دیگری به بیابان.
عقرب مرد سخن چینی بود.
زنبور قصابی بود که از ترازو دزدی می‌کرد.
(حلیه المتقین/نویسنده علامه مجلسی/باب در بیان مجمل احوال و اقسام جانوران. اصل این کتاب فارسی است.


=================================================
=================================================
     (1) حدثني محمد بن سعد قال ، حدثني أبي قال ، حدثني عمي قال ، حدثني أبي ، عن أبيه ، عن ابن عباس ، قوله : " فلما عتوا عن ما نهوا عنه قلنا لهم كونوا قردة خاسئين " ، فجعل الله منهم القردة والخنازير . فزعم أن شباب القوم صاروا قردة ، وأن المشيخة صاروا خنازير .
---------------------------------------
     (2) در تفسير قمى از پدرش از حسن بن محبوب از ابن ابى عمير از ابى عبيده از ابى جعفر (عليه السلام ) روايت كرده كه گفت : در كتاب على بن ابيطالب  چنين يافتيم كه : قومى از اهل"ايله" از دودمان "ثمود" در روزهاى شنبه ماهى‌هايى به امر خداى تعالى به سمتشان مى آمدند تا بدين وسيله اطاعتشان آزمايش شود، ماهى ها تا لب آب آمده و بلكه از دريا راه نهر را گرفته و تا درب منزلهاشان نزديك مى شدند، و ايشان با اينكه ممنوع بودند، ماهيان را گرفته و مى خوردند، و علماى ايشان از صيد آنها بازشان نمى داشتند، شيطان هم برايشان كلاه شرعى درست كرد و به عده اى از ايشان الهام كرد كه شما از خوردن آن ممنوع شده ايد نه از صيدش، به همين جهت روز شنبه صيد مى كردند و روزهاى ديگر آن صيد را مى خوردند.
طايفه ديگرى از ايشان كه اصحاب يمين بودند به اعتراض برخاسته و گفتند: ما شما را از عقوبت خداوند تحذير مى كنيم، زنهار كه مخالفت امر او مكنيد، طايفه سوم از ايشان كه اصحاب شمال بودند سكوت كرده و از اندرز ايشان لب فرو بستند و تازه طايفه دوم را ملامت كردند كه شما چرا گنهكاران را موعظه مى كنيد، با اينكه مى دانيد ايشان مردمى هستند كه خداوند به عذاب شديدى عذاب و يا هلاكشان خواهد كرد.
آن طايفه در جواب گفتند: براى اينكه در نزد پروردگارتان معذور باشيم، و براى اينكه شايد گنهكارى از گناه دست بر دارد، خداى تعالى مى فرمايد: "فلما نسوا ما ذكروا" به يعنى بعد از آنكه آن مواعظ را نديده گرفته و همچنان به گناه خود ادامه دادند طايفه دوم به ايشان گفتند: از اين به بعد با شما زندگى نخواهيم كرد، حتى يك شب هم در شهر نمى مانيم، اين شهرى است كه خدا در آن نافرمانى مى شود، و خوف اين هست كه بلايى بر شما نازل شود و ما را هم بگيرد.
على (عليه السلام ) سپس اضافه كردند كه اين طايفه همانطور كه گفته بودند از ترس بلا از شهر بيرون رفته در نزديكى شهر فرود آمدند، و شب را زير آسمان بسر برده صبح رفتند تا سرى به اهل معصيت بزنند، ديدند دروازه شهر بسته شده و هر چه در زدند صداى احدى را نشنيدند، ناگزير نردبانى گذاشته و از ديوار بالا رفتند، و مردى از نفرات خود را به بالاى نقطه اى كه مشرف به اهل شهر بود فرستادند تا خبرى بياورد، آن مرد وقتى نگاه كرد گروهى ميمون دمدار را ديد كه صدا به صداى هم داده بودند، وقتى برگشت و آنچه ديده بود باز گفت همگى دروازه ها را شكسته و وارد شهر شدند، ميمونها همشهريها و بستگان خود را شناختند و ليكن انسانها افراد ميمونها را از يكديگر تشخيص نداده و بستگان خود را نشناختند، وقتى چنين ديدند گفتند: شما را نهى كرديم و از عاقبت شوم گناه زنهار داديم.
سپس على (عليه السلام ) اضافه كردند: به آن خدايى كه دانه هاى گياه را در زير خاك مى شكافد و خلايق را مى آفريند من قوم و خويش ‍ همان ميمون ها را كه در اين امت اند مى شناسم، مردمى هستند كه از كار زشت نهى ننموده، و در برابر آن اعمال غيرت نمى كنند، بلكه معروفى را هم كه بدان ماءمور شده اند ترك مى كنند، و در نتيجه دچار تفرقه شدند، خداى تعالى هم در حق ايشان فرموده : "فبعدا للقوم الظالمين پس از رحمت خدا دور باشند مردم ستمكار" همچنانكه در حق بنى اسرائيل فرموده : "و انجينا الذين ينهون عن السوء و اخذنا الذين ظلموا بعذاب بئيس بما كانوا يفسقون".
-------------------------------------------------
 (3) تفسیر نور نویسنده قرائتی:
     يكى از احكام تورات، وجوب تعطيل كردن شنبه بود كه حرص و آز، گروهى از بنى‏اسرائيل را به كار واداشت و با حيله‏اى كه بعداً خواهيم گفت، روزهاى شنبه، كار مى‏كردند. لذا خداوند، افراد حيله‏گر را به صورت بوزينه در آورد تا درس عبرتى براى ديگران باشد. اين ماجرا علاوه بر اين آيه در سوره اعراف  نيز آمده است. و اصولاً مسخ چهره، يكى از عذاب‏هاى الهى و تحقّق قهر خداوندى است. گروهى از نصارى نيز بعد از نزول مائده آسمانى، كفر ورزيدند كه به شكل بوزينه و خوك در آمدند. «وجعل منهم القردة و الخنازير» كلمه‏ى «سَبت» به معناى قطع و دست كشيدن از كار است. چنانكه در آيه‏اى ديگر، درباره‏ى نقش خواب فرموده است: «وجعلنا نومكم سباتاً»  و لذا شنبه، روز تعطيلى يهود، «يوم السبّت» ناميده شده است. "خاسئين" از ماده "خسأ" به معنى «طرد نمودن» است. اين واژه ابتدا براى طرد سگ بكار رفته، ولى سپس به طور عام استعمال شده است. در آيه بجاى "قردة خاسئة". "خاسئين" فرموده كه صفت براى جمع مذكّر عاقل است، شايد اين استعمال براى آن است كه جسم آنان تبديل به بوزينه شده، نه روح و عقل انسانى آنان. زيرا در اين صورت، عذابِ بيشترى مى‏كشند. هر چند كه برخى، همانند مراغى در تفسير خود، مراد از بوزينه شدن را يك تشبيه دانسته و گفته‏اند: اين آيه نيز نظير آيه‏ى «كمثل الحمار» و يا «كالاَنعام» است. يعنى مسخ معنوى آنان منظور است، نه مسخ صورى و ظاهرى. ولى در تفسير اطيب‏البيان روايتى از پيامبر صلى الله عليه وآله نقل شده است كه فرمودند: خداوند هفتصد امّت را در تاريخ به خاطر كفرشان، تغيير چهره داده و به سيزده نوع حيوان، تبديل شده‏اند. همانگونه كه در روايات مى‏خوانيم دامنه مسخ در قيامت با توجّه به خصوصيّات روحى افراد، گسترده‏تر خواهد بود. در قيامت مردم ده گونه محشور مى‏شوند: 
1- شايعه‏سازان، به صورت ميمون.
 2- حرام خواران، به صورت خوك. 
3- رباخواران، واژگونه. 
4- قاضى ناحقّ، كور. 
5 - خودخواهان مغرور، كر و لال. 
6- عالم بى‏عمل، در حال جويدن زبان خود. 
7- همسايه آزار، دست و پا بريده. 
8 - خبرچين، آويخته به شاخه‏هاى آتش. 
9- عيّاشان، بد بوتر از مردار. 
10- مستكبران، در پوششى از آتش.
----------------------------------------------