۲۳ مرداد ۱۳۹۲

آیا می دانید که رسول الله تمام پسران نوجوان بنی قریظه را به چه جرمی می کشت؟

آیا می دانید که رسول الله تمام پسران نوجوان بنی قریظه را به چه جرمی می کشت؟

   او به یاران جنایتکارش دستور داد تا شلوار پسرانی که در بلوغ آنان شک داشتند را پائین کشیده و پشت آلت تناسلی‌شان نگاه کنند، اگر اندک موئی روئیده بود آنان را بالغ تلقی کرده و از دم تیغ گذرانیدند تا الله از آنان خشنود گردد. (کارتون زیر بر مبنای حقیقت تاریخی کشیده شده است)


داستان ازدواج محمد ابن عبدالله با زینب همسر پسر خوانده اش به روایت تصویر

داستان ازدواج محمد با عروسش به روایت تصویر

تمام مفسرین شیعه و سنی اتفاق نظر دارند که این آیه در رابطه با خانواده زید است 


که ابتدا درخواست محمد را رد کردند  و پس از بیان این سخن از جانب الله زینب گفت که 


من روی سخن تو سخنی نخواهم گفت (تفسیر قمی جلد 2 صفحه 194)، این بود که این 


وصلت صورت گرفت؛ زید و زینب به خانه‌ی بخت رفتند.

تا اینکه روزی که زید در خانه نبود محمد به خانه‌ی آنان رفت.

  زینب با حالتی نیمه برهنه و تنها در وسط اتاقش مشغول خودآرائی بود، محمد بر او وارد گردید و پس از مشاهده‌ی شدت زیبائی او انگشت به دهان گردید و گفت: پاک و منزه است الله که خالق زیبائی‌هاست و در برخی دیگر از روایات خالق نور است همچین پاک و منزه است الله که بهترین خالق است نیز بیان شده؛ او مدتی محو مشغول تماشای زینب گردید، سپس به خانه برگشت در حالی که عشق به زینب به صورت عجیبی در دلش افتاده بود ... فنظر إليها و كانت جميله حسنه فقال: سبحان الله خالق النور و تبارك الله أحسن الخالقين؛ ثم رجع رسول الله (صإلى منزله و وقعت زينب فی قلبه موقعا عجيبا  ... (تفسیر قمی جلد 2 صفحه 172 و 173 و تفسیر الصافی جلد 4 صفحه 163 و سایر منابع)


     زینب که در ابتدا هم علاقه‌ای به زید به دلیل سابقه‌ی برده بودنش نداشت، فرصت را مناسب دید و ماجرا و جمله‌ای که محمد به او گفته بود را با زید در میان گذاشت، زید گفت، آیا می‌خواهی که تو را طلاق دهم تا رسول الله با تو ازدواج کند؟ زیرا تو در قلبش قرار گرفتی؛ زینب گفت "نمی‌دانم"، می‌ترسم اگر من را طلاق دهی رسول الله با من ازدواج نکند  ... و جاء زيد إلى منزله فأخبرته زينب بما قال رسول الله (صفقال لها زيد: هل لك ان أطلقک حتى يتزوجک رسول الله (ص)، فلعلک قد وقعت في قلبه؟ فقالت: أخشى أن تطلقنی ولا يتزوجنی رسول الله (تفسیر قمی جلد 2 صفحه 173

      زید پس از شنیدن سخنان زینب نزد محمد می‌رود و به او می‌گوید که زینب از آنچه که گذشت مرا آگاه کرد، آیا تو می‌خواهی که من او را طلاق دهم تا با او ازدواج کنی؟ محمد مخالفت می‌کند، زیرا می‌داند که اگر چنین امری صورت گیرد او نمی‌تواند با زینب به خاطر رابطه فرزندخواندگی ازدواج نماید.
     فجاء زيد إلى رسول الله (صفقال: بأبی أنت وأمی يا رسول الله، أخبرتنی زينب بكذا و كذا فهل لک ان أطلقها حتى تتزوجها؟  فقال رسول الله: لا، اذهب فاتق الله و امسك عليك زوجک...(تفسیر قمی جلد 2 صفحه 173)
     اما محمد که عشق زینب در دل داشت باز آیه تألیف نمود و گفت که هرگز محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست و بدین ترتیب رسم فرزند خواندگی را ملغی رو زید را بیگانه توصیف کرد:
     
مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا (احزاب/30محمد پدر هيچ يك از مردان شما نيست ولى فرستاده الله و خاتم پيامبران است و الله همواره بر هر چيزى داناست.
   و سپس اعلام نمود خطبه عقد من و زینب در عرش الله و توسط خود او خوانده شده، فزوجه الله من فوق عرشه (تفسیر قمی جلد 2 صفحه 173)  :
 .... 
زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا(احزاب/37) ... وى را به نكاح تو درآورديم تا در مورد ازدواج مؤمنان با زنان پسرخواندگانشان هنگامیکه آنان را طلاق گفتند گناهى نباشد و فرمان الله صورت اجرا پذيرد.:
محمد با خوشحالی پس از رسیدن این آیه به ذهنش به سرعت خانه را ترک و نزد زینب می‌رود تا پیام الله را به او برساند.
     
عایشه در این زمینه جمله‌ای معروف دارد که می‌گوید چگونه است که الله همیشه مطابق با میل تو آیه نازل می‌کند قلت يا رسول الله، ما ارى ربک الا يسارع فی هواک. (صحیح بخاری/ کتاب النکاح/ باب هل للمراه ان تهب نفسها لاحد/ حدیث شماره 4823)
و محمد این خبر را به زینب می‌رساند و بدون رسم معمول خواستگاری او را به اتاق خویش برده و در رختخواب خویش می‌خوابانید:
   این ماجرا بسیار معروف و تقریبا تمام مفسرین معتبر اسلام ان را به همین صورتی که بیان کردم نوشته‌اند.