۰۴ اسفند ۱۳۹۱

خامنه ای دشمن ،فرهنگ،تاریخ،موسیقی ایران

فرهنگ ایرانی

علی خامنه‌ای بر این باور است، که به جای تأکید بر ایران قبل اسلام، باید بر ایران بعد از اسلام تاکید شود زیرا به عقیدهٔ او افتخارات ایران بعد از اسلام برجسته تر از افتخارات ایران قبل از اسلام است.
او همچنین بیان کرده که پیشرفت‌های حکومت‌های دیلمی، سلجوقی و صفوی با پیشرفت‌های ایران قبل اسلام، قابل مقایسه نیست.[۹۳]

موسیقی

علی خامنه‌ای، درباره موسیقی گفته‌است:
موسیقی اگر انسان را از یاد خدا و معنویت غافل کند و به ابتذال، گناه و بیکارگی بکشاند، حرام است. ببینید، در مورد موسیقی دو حرف وجود دارد: یکی این که ببینیم، اساساً مشخصه‌های موسیقی حلال و حرام چیست و دیگر این که بیاییم، در مصداق، مرزهایی را مشخص کنیم تا جوانان بدانند که این یکی حرام و این یکی حلال است.[۹۴] البته این دومی کار آسانی نیست، کار دشواری است. که انسان از این اجراهای موسیقی‌های گوناگون ـ موسیقی خارجی، موسیقی ایرانی هم با انواع و اقسامش، با کلام، بی کلام ـ بخواهد، یکی یکی این‌ها را مشخص کند اما مشخصه‌های کلی یی دارد که آن را می‌شود، گفت. البته من هم در جاهایی به بعضی از اشخاصی که دست اندر کار بودند، آنچه را که می‌توانستم و می‌دانستم، گفته‌ام. حالا هم مختصری برای شما عرض می‌کنم. ببینید. موسیقی اگر انسان را به بیکارگی و ابتذال و بی حالی و واخوردگی از واقعیّت‌های زندگی و امثال این‌ها بکشاند، این موسیقی، موسیقی حلال نیست، موسیقی حرام است.[۹۴] موسیقی اگر چنانچه انسان را از معنویت، از خدا و از ذکر غافل کند، این موسیقی حرام است. موسیقی اگر انسان را به گناه و شهوترانی تشویق کند، این موسیقی حرام است.[۹۴]
وی همچنین در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی در ارتباط با موسیقی گفت:
الان در دانشگاه‌های کشور ترویج موسیقی می‌شه، نباید بشود، ترویج موسیقی می‌شه؟! ترویج موسیقی یک کاری است بر خلاف مذاق اسلام. درسته که هر نوع موسیقی حرام نیست، اما ترویج موسیقی، معناش این نیست که یک موسیقی را که حرام نیست می‌گردند با دقت پیدا می‌کنند، اونو تعلیم می‌دهند به مردم و ترویج می‌کنند. این نیست، نخیر، درست عکس این است.[۹۵]
هوشنگ اسدی، یکی از هم‌سلولی‌های علی خامنه‌ای در زندان پهلوی می‌گوید:
سید علی خامنه‌ای از همان ابتدا از موسیقی تنفر داشته‌است. هنگامی که اسدی در زندان آهنگی را از بنان، زمزمه می‌کرده‌است، خامنه‌ای به وی پیشنهاد داده که به جای زمزمه آهنگ بنان به زمزمه دعا و مناجات بپردازد.[۹۶]

۰۲ اسفند ۱۳۹۱

چرا تا زمانی که دین اسلام مقدس است، اعلامیه جهانی حقوق بشر لگد مال می شود؟

ااین یک واقعیت دردناک است که در کشور ایران، هنوز دین اسلام مقدس است و برتر از تمامی قوانین جامعه قلمداد می شود و تمامی عرف جامعه بر اساس آن تدوین می گردد و وقتی می بینیم که دین اسلام با ساده ترین اصول انسانی و اعلامیه جهانی حقوق بشر،  در تناقضِ کامل است، تازه در می یابیم که مشکل این کشور مصیبت زده از کجا نشات می گیرد.
در اعلامیه جهانی حقوق بشر و دنیای مدرن، چند مولفه اساسی، زیربنای تمامی قوانین و عرف جامعه است، که عبارتند از:
- هیچ چیزی برتر از حرمت یک انسان نیست. این را کرامت ذاتی انسان ها می نامند.
هر انسانی محترم است و باید حقوق انسانی آن پاس داشته شود،
- هر انسانی دارای شعور ذاتی است، و حق دارد درباره خود و آینده خود تصمیم بگیرد.
عقل جمعی انسان ها که حاصل تصمیم گیری جمعی آنها است، بهترین تصمیم گیری ممکن است، چرا که تمامی ابعاد آن تصمیم، توسط اعضای جامعه بررسی می شود.
- تمامی انسان ها (اعم از زن و مرد و هر نژادی)، برابر هستند.
اما در جوامع اسلامی (چون ایران)، بنا به آموزه های اسلامی، تمامی قانون ها و  عرف جامعه، از مولفه های زیر تشکیل می گردد:
یک کتاب خیالی، به نام قرآن که پر از ایراد و اشکال است، برتر از تمامی قوانین است.

فرتور ماده ای از اعلامیه جهانی حقوق بشر را بیان می کند که می گوید:
هر فردی حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد؛ به راستی کدام یک از این موارد در قوانین قرون وسطایی اسلامی رعایت می شوند؟!

- دستورات اسلام و قران، باید به هر قیمتی اجرا شود.

- اکثر انسان ها بی شعور هستند (!)؛ چون در قران به صراحت می گویم: “اکثرهم لایعقلون”! لذا به جای دموکراسی  و عقل جمعی، باید قوانین مضحک اسلامی را اجرا کرد!
-
انسان ها، حرمتی ندارند. حرمت آنها محدود می شود به همان چارچوبی که در قران آمده است.
>-
انسان ها به چند درجه تقسیم می شوند، اولا مردان برتر از زنان هستند آیه سی و چهار نسا و حتی اجازه کتک زدن آنها را نیز دارند. برخی از انسان ها را نیز می توان به عنوان برده، به مانند گوسفند خرید و فروش کرد…!

برای بسیاری، پذیرفتن این نکته که اسلام با حقوق بشر و دموکراسی در تناقض است، هنوز کار سختی است و لذا تلاش می کنند چشم خود را بر واقعیت ببندند و بگویند اسلام واقعی، این چیزی نیست که آخوندها اجرا می کنند…!

برای عبور از اسلام و پذیرفتن نقش بسیار منفی و بد اسلام در جامعه، باید شجاعت داشت و بدون واهمه واقعیت را گفت: تا زمانی که اسلام مقدس است و قوانین مضحک و غیر انسانی آن، برتر از اعلامیه جهانی حقوق بشر و قانون قلمداد می شود، این کشور مصیبت زده به جایی نمی رسد…!

دستورات اسلام و قران، باید به هر قیمتی اجرا شود.

- اکثر انسان ها بی شعور هستند (!)؛ چون در قران به صراحت می گویم: “اکثرهم لایعقلون”! لذا به جای دموکراسی  و عقل جمعی، باید قوانین مضحک اسلامی را اجرا کرد!
-
انسان ها، حرمتی ندارند. حرمت آنها محدود می شود به همان چارچوبی که در قران آمده است.
>-
انسان ها به چند درجه تقسیم می شوند، اولا مردان برتر از زنان هستند آیه سی و چهار نسا و حتی اجازه کتک زدن آنها را نیز دارند. برخی از انسان ها را نیز می توان به عنوان برده، به مانند گوسفند خرید و فروش کرد…!

برای بسیاری، پذیرفتن این نکته که اسلام با حقوق بشر و دموکراسی در تناقض است، هنوز کار سختی است و لذا تلاش می کنند چشم خود را بر واقعیت ببندند و بگویند اسلام واقعی، این چیزی نیست که آخوندها اجرا می کنند…!

برای عبور از اسلام و پذیرفتن نقش بسیار منفی و بد اسلام در جامعه، باید شجاعت داشت و بدون واهمه واقعیت را گفت: تا زمانی که اسلام مقدس است و قوانین مضحک و غیر انسانی آن، برتر از اعلامیه جهانی حقوق بشر و قانون قلمداد می شود، این کشور مصیبت زده به جایی نمی رسد…!


در اسلام هیچ گونه برابری بین زن و مرد وجود ندارد و همیشه زن یک ابزار جنسی در دست مرد بوده است.

۲۳ بهمن ۱۳۹۱

یکی دیگر از خدمات محمد رضا شاه ملی کردن جنگل‌ها و مراتع

جنگل‌های ایران که آن‌ها را معادن طلای سبز لقب داده‌اند و مراتع کشور ملی شد و با این نزدیک یه ۱۲۰ میلیون هکتار جنگل‌های و مراتع کشور برای بهره‌برداری ملی در اختیار دولت قرار گرفت. در پهنه‌ای نزدیک یه ۲۸۰۰۰ هکتار جنگل‌های مصنوعی ایجاد شد. بیش از ۵۰۰۰ هکتار فضای سبز دور شهرهای بزرگ و یا پارک‌های جنگلی بیشماری در منطقه‌های گوناگون کشور بوجود آمد. برنامه‌های گسترده‌ای در باره زنده کردن دوباره منابع جنگلی و حفاظت خاک و مهار کردن شن‌های روان و جلوگیری از پرشدن مخزن‌های سدها، جلوگیری از پیشرفت کویر و واپس راندن آن از راه نهال کاری کویری در ایران پیاده شد



۲۲ بهمن ۱۳۹۱

یکی دیگر از خدمات محمد رضا شاه جشن های 2500 ساله بود

جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران نام مجموعه جشن‌هایی است که به مناسبت دوهزار و پانصد سال تاریخ مدون شاهنشاهی ایران و در زمان سلطنت محمدرضا شاه پهلوی از تاریخ ۱۲ تا ۱۶ اکتبر ۱۹۷۱ (برابر با ۲۰ تا ۲۴ مهر ۱۳۵۰) در تخت جمشید برگزار شد. در این جشن‌ها، سران حکومتی و پادشاهان ۶۹ کشور جهان شرکت کردند و تمدن و تاریخ کهن ایران را ارج نهادند
بنا به برخی منابع پیشنهاد برگزاری جشن‌ها اول بار توسط شجاع الدین شفا مطرح گردید.
برای برگزاری جشن‌ها سازمان شورای مرکزی جشنهای شاهنشاهی تاسیس شد که ریاست عالیه آن با شخص شاه و حسین علاء وزیر دربار وقت هم به عنوان رئیس شورای مرکزی جشنها تعیین شده بود و سناتور جواد بوشهری هم نیابت علاء را برعهده داشت.


اعضای شوراي جشنهای ۲۵۰۰ ساله در يك جلسه به رياست جواد بوشهری از راست: باقر پیرنیا، غلامعلی اویسی، جواد بوشهری، حسن زاهدی، مهدی شیبانی و ضیاءالدین شادمان
جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران در شهر شیراز و در کنار تخت جمشید (پارسه) با حضور سران کشورهای گوناگون جهان برگزار شد. از میهمانان در چادرهای بزرگی که به همین مناسبت سفارش داده شده بود پذیرایی شد.
آغاز مراسم در پاسارگاد و در جوار آرامگاه کوروش بود که طی آن شاه نطق خود را خواند و سپس سران و پادشاهان ۶۹ کشور جهان، به کوروش بزرگ ادای احترام کردند.
ده میلیون بیننده، این مراسم را از تلویزیون تماشا کردند. پس از پایان پیام شاه، ۱۰۱ تیر توپ در آسمان پاسارگاد شلیک شد. تاج گل باشکوهی در پای آرامگاه کوروش نهاده شد.

۱۹ بهمن ۱۳۹۱

ماهاتما گاندی - نماد مقاومت به دور از خشونت

« برای کسی که اندیشه عدم خشونت را در خود پرورده، تمام عالم یک خانواده است; نه ترسی به دل دارد و نه کسی از او می ترسد.» ماهاتما گاندی




ماهاتما گاندی - مسافر آفریقای جنوبی- توسط بازرس بلیت و تنها بخاطر رنگ پوست، از قطار به بیرون پرت شد. همان سبب گشت که آن وکیل جوان، عزم خود را برای مبارزه ای به دور از خشونت، با تبعیض نژادی و بی عدالتی که نسبت به هموطنانش روا می‌‌رفت، جزم کند.

هژده سال بیشتر نداشتم که حق بازگشت به وطن را از من گرفتند. در گیر و دار شور و هیجانات انقلابی، رژیم دیکتاتور مذهبی جایگاه خود را در کشورم تثبیت کرد. هر روز، منتظر شنیدن اخبار اسفناک اعدام و قتل و ترور یکی از هم میهنانم بودم یا این که به من بگویند که جایی از سرزمینم مورد حمله نیروهای عراقی واقع شده است. این سال های تبعید که خشونت، فضای مقاومت و مبارزه برای رسیدن به آزادی را در درون و برون از مرزهای کشورمان پر کرده بود، افکار من به آن مرد بزرگ -ماهاتما گاندی- نزدیک و نزدیک تر می شد. مردی که نماد آیین مبارزات بدون خشونت است.

ماهاتما گاندی، مرد جوان گمنامی بود که در ۱۹ سالگی از وطنش کوچ کرد و پس از ۲۰ سال، به عنوان پایه گذار آیین مقاومت به دور از خشونت، به هندوستان باز گشت. گاندی برای رسیدن به آزادی، عدالت و برابری، اجتناب از خشونت و جنگ، جنبش نافرمانی مدنی ای را پی ریزی‌ کرد که با برگزاری تظاهرات مسالمت آمیز" راهپیمایی نمک" سبب  لغو انحصار نمک توسط بریتانیا شد.  

ماهاتما گاندی توانست اندیشه مبارزه بدون خشونت را به مردمانش بیاموزد. جنبش "هند را ترک کن" که حاصل کمپین نافرمانی جنبش "نمک" بود، نقطه عطف بزرگی‌ در مبارزات به دور از خشونت برای دستیابی به آزادی گشت که سرانجام در ۱۵ اوت ۱۹۴۷ به استقلال هند انجامید.

۶۴ سال از ترور گاندی ملقب به ماهاتما (به معنی‌ روح بزرگ) می گذرد. امروز را به نام ماهاتما گاندی و عدالت و آزادی گرامی می‌ دارم. مرد بزرگی‌ که شیوه مبارزه او برای رسیدن به عدالت و آزادی، الهام بخش من بود و آن را از سطر به سطر کتاب‌هایش در‌‌یافتم.

اندیشه گاندی هرگز نمی‌‌میرد چرا که پایبندی او به اصولی معنوی برای رسیدن به عدالت در شیوه مقاومت و مبارزه به دور از خشونت، الگوی آزادیخواهان جهان شد. امروز کشور هند، یکی از بزرگ ترین دموکراسی های جهان است و جامعه آن با داشتن یک حکومت پایدار و دموکرات، از آزادی های مدنی و قوه قضاییه مستقل و مطبوعات آزاد برخوردار گشته است.

باور من به مبارزات به دور از خشونت به عنوان روشی‌ کار ساز برای تغییرات بنیادین در ایران بر مبنای این حقیقت شکل گرفته است، که در نهایت می تواند نتیجه‌اش فراگیر و همیشگی‌ باشد. این روش نه نشان از"بی‌ اراد گی" است که در واقع پیکاری " پرتوان و فعال " است. این مبارزات بر پایه اصول معینی چون جدایی دین از حکومت، انتخابات آزاد، سالم و عادلانه، حکومت مردم بر مردم، جامعه مدنی و ترقی‌ خواهی‌ پایه ریزی شده است. چنین نهضتی تمام اقشار جامعه را در بر می‌‌گیرد که به دور از انتقام جویی‌ها و ماورای هر انگیزه‌ای از خشونت، در پی‌ سرنگونی حکومت دیکتاتوری مذهبی‌ هستند.

کمپین صلح فعالان در تبعید، فردا ۳۰ ژانویه، در تدارک گردهمایی برای یادبود این رهبر بزرگ در بنای مهاتما گاندی، برای نشر پیام صلح مردم ایران « نه به جنگ، نه به دیکتاتور و نه به خشونت » می باشد، را سر خواهند داد. دستشان را به گرمی می فشارم و بر این باورم که ایران زمین - مهد آیین مهر- دوباره نمادی از عشق و صلح و سربلند در این جهان خواهد شد. اگر به خود باور داشته باشیم، می‌ توان با نیک اندیشی، نیک گفتاری و نیک کرداری به مقصود نهایی که عدالت و برابری و صلح و آزادی است رسید، آینده ای که در آن همه شهروندان ایرانی از هر اندیشه، دین، جنسیت و قومی بتوانند با صلح و صفا و حقوقی برابر در کنار هم زندگی‌ کنند.

بنا به درخواست اعضای کمپین « صلح فعالان در تبعید »، جهت همراهی و حمایت از کمپین به آدرس https://www.facebook.com/PAC.DELHI مراجعه نمایید.


خداوند نگهدار ايران باد 

رضا پهلوی

۱۸ بهمن ۱۳۹۱

تَعریفِ “فاشیسم” به زَبانی ساده!

۱- فاشیسم حکومتِ بی چون و چرایِ عده ای خاص و سرمایه دار است که به صورت تَمام عَیار به قشرِ فقیر و کارگر حَمله می کند؛ در چنین نوعی از حکومت، بُنیاد های مشروطه و معتقد به حفظ و رعایت قانون از میان برداشته شده و یا با دستوراتِ دولتی بی مَعنا می شوند و توانایی شان را از دست می دهند. (برای مثال فاجعه جنایت بارِ هولوکاست قانونی بود)
قانون در این گونه از حکومت ها کمترین ارزش و اعتباری ندارد و همواره قابل تغییر، تعویض، نقض و یا حتی قابلِ خرید است و حکمرانان هر آنچه می خواهند به اسمِ قانون انجام داده و هیچ نظارتی بر چگونگی کردارِ رهبرانِ یک دولت فاشیستی وجود ندارد؛ همانطور که پیشتر گفته شد اینگونه حکومت ها به صورت مافیایی عمل کرده و همواره قدرت دَر دست عده ای خاص و سرمایه دار قرار دارد.

فرتور زنان قهرمانِ آنتی فاشیست ایتالیا را نشان می دهد. آنان نخستین گروه زن آنتی فاشیست در ایتالیا و در سال های ۱۹۴۳ تا ۱۹۴۵ بودند و نزدیک به هفتاد هزار عضو داشتند. به راستی که زنان همواره پرچم دار آزادی خواهی در سراسر دنیا و تاریخ بوده اند.

در اینگونه جوامعِ استبداد زده حتی نخبگان هم به بازی حکومت گرفتار شده و با استفاده ابزاری از رهبران پوپولیست (مردم باور – توده گرا) دستورهای مستقیم صادر می کنند؛ حقوق شهروندی، امنیت اجتماعی، ساعات کاری و قوانینِ کار، همه و همه توسط دولت فاشیست مورد حمله “بسیار قانونی” قرار می گیرند و هر گونه اعتراضی به وضعیتِ موجود با خشونت های قانونی! پاسخ داده می شود.
فاشیسم در دورانِ ابتدایی اش در میانِ توده های مردمی که به وَطن پرستی افراطی، نژاد پرستی و تبعیض های جنسیتی گرایش داشتند، محبوبیت پیدا نمود؛ سه دیدگاهِ نامبرده (وطن پرستی افراطی، نژاد پرستی و جنسیت گرایی ) کلیدِ باز شدنِ قُفلِ زُمختِ فاشیسم در هَر سرزمینی هستند.
فاشیسم خواستارِ قُدرت مالی فراوان است و با تکیه بر حمایت توده های سرمایه دارِ جامعه شکل می گیرد؛ هِنری فورد، خانواده دولِس، کلیسایِ کاتولیک و جِرمَن کراپس همراه با عده بسیاری دیگری، از نخستین حامیانِ فاشیسم در آمریکا و سَبب گسترش یافتن آن بودند.
۲- فاشیسم و کاپیتالیسم جدا ناشدنی هستند؛ هیچگاه در هیچ کجایِ تاریخ، گونه ای از حکومتِ کاپیتال نبوده که بر پایه ها و دیدگاه هایِ فاشیسم ساخته نشده باشد؛ تمامی ملت های بزرگ کاپیتال، کراوات هایی از فاشیسم به گردنِ خود آویخته اند.

فرتور هیتلر را در کنار موسولینی نشان می دهد؛ آن دو تَن از بزرگ ترین جنایت کاران و فاشیست های تاریخ جهان هستند و همواره نام شان به پستی یاد خواهد شد. البته خمینی، خامنه ای و دیگر جلادان رژیم اسلامی ایران نیز در کنار ایشان خواهند بود.

هیچگاه یک حکومتِ کاپیتالیست برای تشکیل نهاد های فاشیستی به انقلاب های خیابانی نیاز نداشته است؛ بنابراین می توان از آنچه گفته شُد نتیجه گرفت که فاشیسم و کاپیتالیسم دو اصلِ جدا ناشدنی از یکدیگرند و از زمانِ پیدایش شان، همواره دوشادوش یکدیگر در راستای نابودیِ سرزمین ها و تمدن ها و کشتن مردمان بیگناه، گام برداشته اند.
۳- فاشیسم به طور فریب آمیزی مردمانِ تحت سلطه اش را برای اتحاد ملی میانِ تمامی طبقه های اجتماعی به منظورِ همدست نمودن شان، فَرا می خواند؛ اما در واقع جدا شدن و دوری جستن مردمان از یکدیگر را به وسیله استفاده ابزاری اش از جنسیت، نژاد، ملیت، زبان، فرهنگ و دین رواج می دهد.
فاشیست در زمانِ موسولینی و بَعد در دورانِ هیتلر به عنوان “دولتِ یکپارچه” نامیده و شناخته می شد؛ از این راه تمامی منابع اجتماعی به نام وظیفه ملی و پیشرفت اقتصادی و در واقع به کامِ “دولت یکپارچه” فاشیستی هزینه می شدند.

۴- فاشیسم به صورتِ پی در پی به عنوان یک پایگاه استراتژیک برایِ جنگ به خدمت گرفته شده است؛ فاشیسم در دولتِ یک کشور قدرت پیدا کرده و جریان پیدا می کند و سپس ایدئولوژی اصلی آن از راهِ آماده سازی کشور برای جنگ، رُشد پیدا می کند.
۵- در یک جامعه فاشیستی، وحشت و خشونتی که به دستِ نژاد پرستی و جنسیت گرایی و مذهب (ایدئولوژی هایی که مردمان را از زاویه انسانِ فرودست و فرا دَست نگاه می کنند) و شوم بختانه به صورتِ قابل تحمل در آمده اند، تبدیل به خط مشی عمومی دولت در سراسر کشور خواهند شد.
۶- فاشیسم از راهِ رواجِ افکارِ پوچ و مبهم مذهبی و خرافاتی، خِرَد ستیزی و خِرَد گریزی سازمان دهی شده، ساختِ فرهنگی کژ باور و خرافه باور، بی منطق و غیر معقول بودن شهروندانش، گسترش تعصبات خشکِ مذهبی، تَرس از جنسیت مخالف در جامعه، جامعه ای مرد سالار و زَن ستیز و گسترش احساس مَرگ و نا امیدی در میان مردمان و همچنین بازنشسته کردن علم و پیشرفت هایِ اجتماعی برای پوشاندن جسم فاسد و گندیده خودش، قُدرت پیدا کرده و حکمرانی می کند.
۷- فاشیسم شدیدن بَر علیه کمونیست است؛ کمونیست ها (و احتمالن جمعی از آنارشیست ها ) که شاید تنها مبارزانِ استوار و تأثیر گذار بر ضدِ فاشیسم بوده اند، هدفِ نخستینِ فاشیست ها برای به زیر کشیده شدن می باشند.
۸- فاشیست تَنها و تَنها از درون نابود شده و شکست خورده است (بی شَک از راهِ فعالیت ها و مبارزاتِ آزادی خواهانه شهروندان یک سرزمین تحتِ سلطه فاشیسم)؛ شاید بتوان گفت دو بار شکست خورده: یک بار در آلبانیا و بارِ دیگر در چین. البته جنبش های مقاوم و آزادی خواهانه فاشیسم را تغییر داده و جلویِ تولدش را گرفته اند.
فرتور خامنه ای جنایتکار را به همراه تیمِ محافظانش نشان می دهد؛ در ایران زمین نیز یک رژیم فاشیستی در حالِ حکمرانی است و مردمان شریف میهن مان را با ظلم بی حد و مثالش، به ستوه آورده است. برای نابودی چنین رژیم فاشیستی و مذهبی، تنها راه آگاهی دادن به مردم جامعه است.

9- شواهد نشان می دهد که جنبش ها و مبارزاتِ فکری و فیزیکی آزادی خواهان درونِ یک جامعه فاشیستی، فاشیسم را مجبور به عقب نشینی می نماید؛ مبارزه به صورت فکری به کمکِ نویسندگان و سخنورانی شکل میگیرد که بر علیهِ فاشیسم و در نقدِ آن حرف های بسیاری را نوشته و گفته اند و موجب بیداری اذهان عمومی و آگاهی مردمان می شوند و سخنان آن روشنفکران زمینه های یک انقلاب را فراهم می آورد.
در آلمانِ فاشیست سالِ ۱۹۳۰ و در مناطقی که مردمان به صورت فعال و مداوم در خیابان ها قرار می گرفتند و با نازی ها می جنگیدند، موجب عقب نشینی نازی ها گشتند و نازی ها بسیاری از اعضای خود را از دست داده و تعدادشان بسیار کم شد.
هیچ جنایت و کردار ناپسندی نیست که امکانِ انجامش به دست فاشیسم وجود نداشته باشد؛ فاشیسم یک جنبش سیاسی است که ریشه های مدنیت و منطق و عقل را در یک مملکت سوزانده و با شقاوت تمام بر همه چیز شهروندان حکومت می کند و همانطور که گفته شد، تنها با یک انقلاب فکری و آن هم از درون از بین خواهد رَفت.
۱۰- با توجه به آنچه که گفته شد، یک مبارزه تأثیر گذار بر علیه فاشیسم بایستی که بَر پایه تجزیه و تحلیل گروه های مختلف جامعه باشد؛ یک جنبش چند ملیتی بر علیه نژاد پرستی و جنسیت گرایی، اعتراض ها و اعتصاب هایِ سازمان دهی شده، اراده مردمی برای استفاده از خشونت در زمانِ مناسب و نقد هوشمندانه ایدئولوژی دولت فاشیستی، این اقدامات در کنارِ هم می توانند که فاشیسم را به زیر بکشند.