۲۲ بهمن ۱۳۹۴

اعتقاد اسلام به مسخ حالتی است خاص از تناسخ که در قرآن و احادیث مختلفی به آن اشاره شده است.

مسخ کردن یکی از عذاب‌های الهی است که عدم اعتقاد به آن موجب انکار قرآن و دستورات صریح اسلام می‌گردد، این واژه به معنای تغییر یافتن انسان از حالتی به حالت دیگر و یا از موجودی به موجود دیگر می‌باشد، مانند تبدیل انسان به میمون و یا دیگر جانوران.
     یکی از معروفترین مسخ‌هائی که در قرآن بدان اشاره شده، مسخ شدن قوم بنی اسرائیل به دلیل صید ماهی در روز شنبه بود:
     وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَواْ مِنكُمْ فِي السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُواْ قِرَدَةً خَاسِئِينَ (بقره/65) و بدون شک دانستید کسانی از شما که روز شنبه زیاده روی کردند، پس به آنها گفتيم میمونهائی رانده شده باشيد.
     فَلَمَّا عَتَوْاْ عَن مَّا نُهُواْ عَنْهُ قُلْنَا لَهُمْ كُونُواْ قِرَدَةً خَاسِئِينَ (الاعراف/166)  پس هنگامی که (یهودیان) از آنچه از آن نهى شده بودند سرپيچى كردند به آنان گفتيم میمونهائی رانده‏ شده باشيد.
     و این توهین را نه فقط مخصوص یهودیان که در جای دیگر کل کسانیکه اسلام را قبول نکنند انسانهای لعنت شده‌ای هستند که به صورت خوک و میمون در آمدند:
     قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُم بِشَرٍّ مِّن ذَلِكَ مَثُوبَةً عِندَ اللّهِ مَن لَّعَنَهُ اللّهُ وَغَضِبَ عَلَيْهِ وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِيرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ أُوْلَئِكَ شَرٌّ مَّكَانًا وَأَضَلُّ عَن سَوَاء السَّبِيلِ (مائده/60) بگو! آيا شما را به بدتر از اين كيفر در نزد الله با خبر سازم؟ آن کسانیکه الله لعنتشان كرده و بر آنان خشمگین شده و از آنان میمون‌ها و خوک‌ها پديد آورده و (کسانیکه) طاغوت را بندگی کردند ایشان هستند كه از جایگاه بدتری برخوردارند و از راه راست گمراه‏تر هستند!
    تمام تفسیرهائی که از این آیه شده، گویای این است که منظور ار کسانیکه در اینجا مسخ شدند یهودیان است؛ زیرا از واژه‌ی "کونوا" استفاده شده است؛ هرگاه در قرآن  چنین واژه‌ای برای بیان پدیده‌ای بکار گرفته شده منظور "تکوین" یا به اصطلاح خودمانی" کُن و فیکونی" است؛ زیرا ولایت تکوینی بر جهان از جمله صفاتی است که زیر مجموعه‌ی توحید ربوبیت قرار می‌گیرد.
طبری در تفسیر این آیات می‌گوید که جوانان یهود به شکل میمون درآمدند و پیرانشان هم مانند خوک (1) 
قمی (از مفسران معتبر شیعه) در تفسیرش ضمن بیان داستان چگونگی تبدیل یهودیان به میمون، روایتی را هم از علی ابن ابیطالب نقل می‌کند که گویا ایشان مدعی هستند مخالفین ما چهره‌ای مانند میمون دارند که من آنها را می‌بینم(2)
     محسن قرائتی در تفسیرش که با نام نور چاب شده به گونه‌ای مسئله را عرضه می‌کند که گویا اسلام به گونه‌ای از تناسخ اعتقاد دارد، وی از جمله معتقد است که شایعه سازان به صورت میمون و یا حرام خوران به صورت خوک مسخ می‌شوند و همچنین معتقد است که قاضی که بد قضاوت کند ممکن است به صورت کور متناسخ گردد.(3)
مجلسی در کتاب حُلیه‌ المتقین از 12 گروه نام می‌برد که به صورت حیوانات مختلفی مسخ شدند:
از حضرت امام موسی منقول است که حیواناتی که مسخ شده‌اند دوازده صنف هستند:
فیل، پپش از آن پادشاهی بود که زنا و لواط می‌کرد.
خرس، اعرابی بادیه نشینی بود که دوبیتی می‌گفت.
خرگوش زنی بود که با شوهر خود خیانت می‌کرد و غسل حیض و جنابت نمی‌کرد.
شب پره (کسی بود که) خرمای مردم را می‌دزدید.
(ستاره) سهیل مردی بود که در یمن عشاری(4) می‌کرد.
(ستاره) زهره زنی بود که مردم می‌گویند هاروت و ماروت از او فریب خوردند.
میمون و خوک جماعتی از بنی اسرائیل بودند که روز شنبه شکار می‌کردند.
سوسمار و چلپاسه(5) گروهی از بنی اسرائیل بودند که در زمان حضرت عیسی(ع) چون مائده از آسمان نازل شد، ایمان نیاوردند و مسخ شدند؛ پس یک گروه ایشان به دریا رفتند و دیگری به بیابان.
عقرب مرد سخن چینی بود.
زنبور قصابی بود که از ترازو دزدی می‌کرد.
(حلیه المتقین/نویسنده علامه مجلسی/باب در بیان مجمل احوال و اقسام جانوران. اصل این کتاب فارسی است.


=================================================
=================================================
     (1) حدثني محمد بن سعد قال ، حدثني أبي قال ، حدثني عمي قال ، حدثني أبي ، عن أبيه ، عن ابن عباس ، قوله : " فلما عتوا عن ما نهوا عنه قلنا لهم كونوا قردة خاسئين " ، فجعل الله منهم القردة والخنازير . فزعم أن شباب القوم صاروا قردة ، وأن المشيخة صاروا خنازير .
---------------------------------------
     (2) در تفسير قمى از پدرش از حسن بن محبوب از ابن ابى عمير از ابى عبيده از ابى جعفر (عليه السلام ) روايت كرده كه گفت : در كتاب على بن ابيطالب  چنين يافتيم كه : قومى از اهل"ايله" از دودمان "ثمود" در روزهاى شنبه ماهى‌هايى به امر خداى تعالى به سمتشان مى آمدند تا بدين وسيله اطاعتشان آزمايش شود، ماهى ها تا لب آب آمده و بلكه از دريا راه نهر را گرفته و تا درب منزلهاشان نزديك مى شدند، و ايشان با اينكه ممنوع بودند، ماهيان را گرفته و مى خوردند، و علماى ايشان از صيد آنها بازشان نمى داشتند، شيطان هم برايشان كلاه شرعى درست كرد و به عده اى از ايشان الهام كرد كه شما از خوردن آن ممنوع شده ايد نه از صيدش، به همين جهت روز شنبه صيد مى كردند و روزهاى ديگر آن صيد را مى خوردند.
طايفه ديگرى از ايشان كه اصحاب يمين بودند به اعتراض برخاسته و گفتند: ما شما را از عقوبت خداوند تحذير مى كنيم، زنهار كه مخالفت امر او مكنيد، طايفه سوم از ايشان كه اصحاب شمال بودند سكوت كرده و از اندرز ايشان لب فرو بستند و تازه طايفه دوم را ملامت كردند كه شما چرا گنهكاران را موعظه مى كنيد، با اينكه مى دانيد ايشان مردمى هستند كه خداوند به عذاب شديدى عذاب و يا هلاكشان خواهد كرد.
آن طايفه در جواب گفتند: براى اينكه در نزد پروردگارتان معذور باشيم، و براى اينكه شايد گنهكارى از گناه دست بر دارد، خداى تعالى مى فرمايد: "فلما نسوا ما ذكروا" به يعنى بعد از آنكه آن مواعظ را نديده گرفته و همچنان به گناه خود ادامه دادند طايفه دوم به ايشان گفتند: از اين به بعد با شما زندگى نخواهيم كرد، حتى يك شب هم در شهر نمى مانيم، اين شهرى است كه خدا در آن نافرمانى مى شود، و خوف اين هست كه بلايى بر شما نازل شود و ما را هم بگيرد.
على (عليه السلام ) سپس اضافه كردند كه اين طايفه همانطور كه گفته بودند از ترس بلا از شهر بيرون رفته در نزديكى شهر فرود آمدند، و شب را زير آسمان بسر برده صبح رفتند تا سرى به اهل معصيت بزنند، ديدند دروازه شهر بسته شده و هر چه در زدند صداى احدى را نشنيدند، ناگزير نردبانى گذاشته و از ديوار بالا رفتند، و مردى از نفرات خود را به بالاى نقطه اى كه مشرف به اهل شهر بود فرستادند تا خبرى بياورد، آن مرد وقتى نگاه كرد گروهى ميمون دمدار را ديد كه صدا به صداى هم داده بودند، وقتى برگشت و آنچه ديده بود باز گفت همگى دروازه ها را شكسته و وارد شهر شدند، ميمونها همشهريها و بستگان خود را شناختند و ليكن انسانها افراد ميمونها را از يكديگر تشخيص نداده و بستگان خود را نشناختند، وقتى چنين ديدند گفتند: شما را نهى كرديم و از عاقبت شوم گناه زنهار داديم.
سپس على (عليه السلام ) اضافه كردند: به آن خدايى كه دانه هاى گياه را در زير خاك مى شكافد و خلايق را مى آفريند من قوم و خويش ‍ همان ميمون ها را كه در اين امت اند مى شناسم، مردمى هستند كه از كار زشت نهى ننموده، و در برابر آن اعمال غيرت نمى كنند، بلكه معروفى را هم كه بدان ماءمور شده اند ترك مى كنند، و در نتيجه دچار تفرقه شدند، خداى تعالى هم در حق ايشان فرموده : "فبعدا للقوم الظالمين پس از رحمت خدا دور باشند مردم ستمكار" همچنانكه در حق بنى اسرائيل فرموده : "و انجينا الذين ينهون عن السوء و اخذنا الذين ظلموا بعذاب بئيس بما كانوا يفسقون".
-------------------------------------------------
 (3) تفسیر نور نویسنده قرائتی:
     يكى از احكام تورات، وجوب تعطيل كردن شنبه بود كه حرص و آز، گروهى از بنى‏اسرائيل را به كار واداشت و با حيله‏اى كه بعداً خواهيم گفت، روزهاى شنبه، كار مى‏كردند. لذا خداوند، افراد حيله‏گر را به صورت بوزينه در آورد تا درس عبرتى براى ديگران باشد. اين ماجرا علاوه بر اين آيه در سوره اعراف  نيز آمده است. و اصولاً مسخ چهره، يكى از عذاب‏هاى الهى و تحقّق قهر خداوندى است. گروهى از نصارى نيز بعد از نزول مائده آسمانى، كفر ورزيدند كه به شكل بوزينه و خوك در آمدند. «وجعل منهم القردة و الخنازير» كلمه‏ى «سَبت» به معناى قطع و دست كشيدن از كار است. چنانكه در آيه‏اى ديگر، درباره‏ى نقش خواب فرموده است: «وجعلنا نومكم سباتاً»  و لذا شنبه، روز تعطيلى يهود، «يوم السبّت» ناميده شده است. "خاسئين" از ماده "خسأ" به معنى «طرد نمودن» است. اين واژه ابتدا براى طرد سگ بكار رفته، ولى سپس به طور عام استعمال شده است. در آيه بجاى "قردة خاسئة". "خاسئين" فرموده كه صفت براى جمع مذكّر عاقل است، شايد اين استعمال براى آن است كه جسم آنان تبديل به بوزينه شده، نه روح و عقل انسانى آنان. زيرا در اين صورت، عذابِ بيشترى مى‏كشند. هر چند كه برخى، همانند مراغى در تفسير خود، مراد از بوزينه شدن را يك تشبيه دانسته و گفته‏اند: اين آيه نيز نظير آيه‏ى «كمثل الحمار» و يا «كالاَنعام» است. يعنى مسخ معنوى آنان منظور است، نه مسخ صورى و ظاهرى. ولى در تفسير اطيب‏البيان روايتى از پيامبر صلى الله عليه وآله نقل شده است كه فرمودند: خداوند هفتصد امّت را در تاريخ به خاطر كفرشان، تغيير چهره داده و به سيزده نوع حيوان، تبديل شده‏اند. همانگونه كه در روايات مى‏خوانيم دامنه مسخ در قيامت با توجّه به خصوصيّات روحى افراد، گسترده‏تر خواهد بود. در قيامت مردم ده گونه محشور مى‏شوند: 
1- شايعه‏سازان، به صورت ميمون.
 2- حرام خواران، به صورت خوك. 
3- رباخواران، واژگونه. 
4- قاضى ناحقّ، كور. 
5 - خودخواهان مغرور، كر و لال. 
6- عالم بى‏عمل، در حال جويدن زبان خود. 
7- همسايه آزار، دست و پا بريده. 
8 - خبرچين، آويخته به شاخه‏هاى آتش. 
9- عيّاشان، بد بوتر از مردار. 
10- مستكبران، در پوششى از آتش.
----------------------------------------------

۱۸ آذر ۱۳۹۴

سگ در ایران باستان و سگ در اسلام اهریمنی

سگ در ایران باستان
یکی دیگر از جانورانی که در دین زرتشتی و میان ایرانیان باستان ارزش و جایگاه ویژه‌یی دارد و در اساتیر و آیین های گاهی از جهانیان پاسداری می شده است، جنبه‌های نمادین یافته، «سگ»است.
واژه‌ی«سگ»در بیشتر زبان‌های هند و اروپایی و گویش های ایرانی دارای هستی بوده است و هم اکنون نیز برجاست بدینگونه ی زیر:
Spanاوستا :سپن:
Sakaپارسی باستان: سکا:
Spako:<<اسپکو>>یاSpaka::سپاخا مادی
Suq-ka:آریایی:سوآ-کا
Svan:سانسکریت:سون
Shun::شن ارمنی
Sbaka:سیاک: روسی
Sak:پهلوی :سک
Spaiسپی:: افغانی

در داستان >>درخت آسوریک<<از مردمی سخن می رود که سر آنها مانند سر سگ و چشم آنها بر سینه هاشان بوده است.
>>کوه به کوه شوم
از رمز هندوان،
مردمی نه از یک نژاد،
یک وجبی و بر چشم،
سرشان به سگ ماند،
که برگ درخت خورند<<
سگدید رانش اهریمن
کردی:سه: Se-seh
کاشانی:اسبه: Esba یا >>اسپه<<:Espa
تالشی:سیپه:Sipa
گیلکی:سیگ: Saeg
سمنانی:اسپا: Aspa
سنگسری:آئسبه:Aesbe
سرخه یی:اسبه: Esba
چنان که دیده می‌شود در بسیاری از گویش های کنونی ایران، هم چون:کاشانی، تالشی و سمنانی واژه‌ی«سپن»که ریشه‌ی اوستایی کلمه«سگ»است پا برجا مانده است.هتا به گفته‌ی یاقوت، اصفهان(اسپهان)از واژه‌های«اسبا»(esba)به معنی سپاه و سگ است و این نشان می‌دهد که در گویش های کهن اصفهان «اسباه»به معنی«سگ»بوده است.واژه‌ی«سپک» (spaka)در اوستا فروزه ای است به چم سگ مانند
هرودت در تاریخ خود درباره‌ی پرورش کورش نوشته است که او را به گاوبانی سپردند، همسر او که «سپکو»(spako)نام داشت کورش را شیر داد و بزرگ کرد چون کورش به نزد پدر و مادر خود بازگشت همواره نام «سپکو»را بر زبان می‌راند و مهربانی‌های او را به یاد می‌آورد.چون پدر و مادر همیشه نام«سپکو»به چم «سگ»را از زبان پسر می‌شنیدند به مردم می‌گفتند که به خواست ایزدان، کورش در بیابان از سگی شیر خورد و پرورش یافت 7 .نظر به همین داستان است که برخی از نویسندگان و محققین گمان کرده‌اند که او در کودکی از سگی شیر خورده است.
در اساتیر ایرانی و دین زرتشتی سگ «پشوپانه»محافظ پل«چینوت»و نگهبان گذرگاه میان جهان و مینوی است.کارهای آن جانور، این است که روان های پاک را از آسیب اهریمن می‌رهاند و به روان ها پلید پروانه نمی‌دهد که از این پل گذر نمایند.
در«روایات داراب هرمزدیار»از سگ اشویی به نام «زرین‌گوش»سخن به میان آمده است که پاسبان کالبد کیومرث است و به تنهایی از آن کالبد نگهداری می‌کند چنان‌که هفت امشاسپند نتوانستند از آن نگهبانی کنند ولی زرین‌گوش از توانایی این کار برآمده، در زمره‌ی پاسداران«چینوت پل»می باشد 9 .گفتنی است به باور زرتشتیان سگ از نمونه جانورانی است که از تخم کیومرث پدید می آید و به دست آویز تخم  وی در این جانور گوشت آن خوردنی نیست. 10
بر طبق باورداشت ایرانیان باستان دوشیزه‌ی زیبایی که روان پارسایان را از میان کوه البرز، از فراز پل «چینوت»می‌گذراند و تا گذرگاهی که از آن ایزدان و مینویان است نگهداری می‌کند، دو سگ به همراه دارد 11 .

«یمه»خدای مرگ دو سگ داشته که همواره او را همراهی می‌کردند.کنش های آن‌ها ترسانیدن اهریمنان و نگهبانی از روانها بوده است.می‌گویند روان در گذشتگان از«یمه»(-جمشید)خواستند که سگ‌ها را برای راهنمایی و نگهبانی آن‌ها به سرزمین مردگان بفرستد 12 .
در آیین مهری(-میتراییسم)سگ یار وفادار میتراست که با او به شکار می‌رود.در نقش‌های برجسته‌ی بزرگ باز یافته در ناحیه‌ی«استربورکن»و «هورن‌هایم»و«روکینکن»آلمان سگ‌های شکاری در پیرامون میترا دیده می‌شوند 13 .
«سریت»از یاران زرتشت گاوی را که آفریده‌ی اورمزد بود، کشت.در پی انجام دادن این کار ناشایست به دستور کاووس به بیشه‌یی رفت که پری سگ پیکری در آن‌جا می‌زیست.او پری را دید و با ضربه های شمشیرش به دو نیمه کرد.هر نیمه به یک پری بدل گشت.«سریت»آن چنان به دو نیم کردن پریان ادامه داد تا هزار نفر شدند و سرانجام به سر«سریت»ریختند و او به سزای کار خود رسید. 14
مشی و مشیانه(-مهری و مهریانه-مهلی و مهلیانه-آدم و حوا)هنگامی که زندگانی آدمی یافتند آتش روشن کردند و گوسفندی را که اورمزد بدانان داده بود ذبح نموده، قطعه‌یی از آن را درون آتش انداختند که در نظر ایشان آخشیج)عنصر( بسیار پاک بود و تکه ای را به سوی آسمان افکندند، سگی که همراه آنان بود دوید و گوشت را ربود و خورد.بر پایه ی این داستان گمان می رود که یکی از انگیزه های اشویی سگ در نزد زرتشتیان همین چم  خوراک از گوشت پاک باشد 15 .در داستان دیگر مشی و مشیانه تکه ای از گوشت در آتش می‌افکندند و تکه ای را با نام ایزدان به سوی آسمان می‌اندازند و تکه ی سوم را به سگ خود می‌دهند 16 .می‌توان گمان برد که آتش و ایزدان و سگ هر سه از دیرباز اشویی به شمار می‌آمدند که مشی و مشیانه هر یک از سه پاره ی گوشت را به یکی از آنها می‌دهند.
در همه‌ی داستان‌ها و افسانه‌هایی که درباره‌ی‌ سگ بیان شده، این جانور گردآمده از نمادهای پیچیده، ولی درمان بخش، وفادار و راهنمایی است که شکار و مرگ را به نمایش می‌گذارند و با لیسیدن نیروی پاکیزه‌سازی خود را آشکار می‌سازد 17 ، گویی نگهبان مرز میان خودآگاهی و ناخودآگاهی است.او نه تنها در گذشتگان را به جهان فرودین راهنمایی می‌کند وانگه ) بلکه( از گیتی فراسو آگاهی داشته، میانجی جهان و روز واپسین است و پیوندی اساتیری با آنسو دارد.
در دین زرتشتی سگ با مردم هم جایگاه است و دستور ها و ویژگی‌هایی که به آن پیوند داده شده با ویژگی‌های مردم برابری می‌کند.گویی این جانوز آمیزه‌یی از جانوران و مردمان است و هر چند گفته‌اند سه یک او از آدمیان است و از این رو«سگ»خوانده شده است 19 .در«وندیداد»هشت سرشت به سگ پیوند داده شده که هر ویژگی با یکی از گونه های آفرینش برابر است بر پایه ی زیر:
1-چون یک موبد 2-چون یک سپاهی 3-چون یک چوپان 4-چون یک نوکر 5-چون یک دزد 6- چون یک جانور شکاری شبرو 7-چون یک روسپی 8- چون یک کودک.
سگ همانند یک موبد خشنود، بردبار و اندک خواهش و پارسا است.همانند یک سپاهی و یک چوپان، نگهبان گله است و دشمن را می‌راند.مانند یک نوکر خانه، خوراکش ناچیز است و از فرمان کدخدای خود پیروی می‌کند.مانند یک دزد و جانور شکاری شب رو تاریکی را دوست دارد و چون خوراکی ببیند در می‌رباید و هوشیار است.چون یک روسپی، خانه و خوراکش ناچیز بوده، فریاد می‌کند.مانند یک کودک پرخواب و نوازش‌خواه است.اگر کسی به سگ نگهبان ده و گله خوراک بد بدهد همانند آن است که به کدیور خانه و خانه سالاری خوراک بد داده باشد؛اگر به سگ ولگردی خوراک بد برساند، مانند این است که به یک پارسا خوراک بد رسانده باشد؛اگر به توله سگی خوراک بد بدهد همانند این است که به اندازه ای به کودکی پارسازاده‌یی این کنش را انجام دهد و چنین کسی یا کسانی سزاوار کیفرند 20 .
هر کس در جهان از سگ نگهداری کند و به آن خوراک داده، جانور را نیازارد، اگر چه دوزخی باشد زرین گوش همان سگی که در آغاز نگهبان کالبد کیومرث بود و سپس نگهبان«چینوت پل»می‌شود آوایی سهم گین سر می‌دهد چنان که دیوان از شکنجه کردن آن روان دست بر می‌دازند؛اما اگر کسی در جهان سگ را آزار دهد، «زرین گوش»پروانه گذر از پل«چینوت»را به او نمی‌دهد 21 .
ارداویراف در رهنوردی-سفر مینوی-روحانی خود به دوزخ رسیده، دید که«دیوان مانند سگ روان مردی را می‌درند و گوشت او را به سگان می‌دهند.می‌پرسد:که این تن چه گناه کرد که این گونه کیفر چیست؟ سروش پاک و ایزد آذر به او پاسخ می‌دهند که این روان آن مردم بدکار است که در گیتی سگ چوپانان را از خورش بازداشت و یا زد و کشت 22 ».
ایرانیان باستان باور داشتند که«سگ با کمک خروس روان پلید و جادوگران را هنگام شب از زمین دور می‌کند و سروش را یاری می‌نماید.دشمن اهریمن است و چون واغ واغ می‌کند درد و رنج و آزار و نافرمانی را از بین می‌برد و گوشت و چربی آن دارویی است که پریشانی و سستی را از آدمی دور می‌سازد 23 .
در«بندهشن»آمده است:«از آفریدگان مادینه، سگ، نگهبان و از میان برنده‌ی دروج و درد است و با چشم همه‌ی ناپاکی‌ها را از میان می‌برد 24 ».
از دیدگاه زرتشتیان زمانی که جان از تن بیرون می‌شود اگر کسی در کنار پای کالید بسته باشد چون «نسوش»(-دیوی که بر کالبد آدمی دست می‌یابد و آن را پلید می‌سازد)بر وی تاخت و تازد برد و سگ آن تن را ببیند«نسوش»رانده می‌شود.
در دنیای کنونی ما 200 گونه  از این جانوران را شناخته‌اند.ولی در نوشته های کهن پهلوی سگ ده گونه بوده است که چندی از آن‌ها امروزه از نژاد سگ نیستند مانند راسو، روباه، گربه‌ی آبی، خارپشت و گربه‌ی زباد(-زباد غالیه)گون های دیگر بر این پایه اند:سگ گله، سگ خانه، سگ شکاری، سگ آبی، توله.از این جانوران یاد شده، سگ گله، سگ خانه، سگ آبی و خارپشت از ارزش و قداست ویژه‌یی برخوردارند و می‌توانند دیو تن را بگریزانند.سگ گله در نوشته های اوستایی«پسوش هئورو» (pasush-haurva)خوانده شده است.
«پسو»چم جانور آرام و چارپای خانگی است و«هئورو» چم نگهبان از ریشه «هر»به چم پاس داشتن-واژه ی زین‌هار در پارسی از این ریشه است:زین‌هار-از این پاس‌دار-سگ خانه«ویش هئورو»(vish-haurva)خوانده شده است.«ویش»چم خانه و«هئورو»نیز چنان که گفته شد چم نگهبان 25 .

سگ آبی در اوستا ببر(babar-)خوانده شده و از جانوران بسیار اشویی زرتشتیان است و کشتن آن تاوان بسیار دارد.اگر کسی یک سگ آبی را بکشد، افزون بر:
هم آن را به نیرنگ نتوان گشاد
مده رنج و گنج درم را به باد
همایون ندارد کسی آن‌جا شدن
وز ایدر کنون رأی رفتن زدن 39

باری، پس از آن که تن را بر زمین گذاشتند، دایره‌یی بر گرد آن می‌کشیدند و هفت شمع در این جای که بیشتر نمازگاه بوده است روشن می‌کردند.به باور زرتشتیان تن نمی‌بایست تا 24 ساعت پس از مرگ به دادگاه برده می‌شد.بیشتر سه روز باز  مانده است و در این زمان شبانه روز شمع یا چراغ‌ها را روشن نگه می‌داشتند و هر شب یکی از بستگان کس درگذشته بر بالین کالبد به خواندن  نیایش سرگرم می‌شد.پس از سه شبانه روز مراسم همراهی انجام گرفته، کسانیکه جامه‌ی سپید بر تن داشته، «پیوند»را میان خود نگه می‌داشتند و زیر لب نیایش می کردند، کالبد را به دادگاه(-برج خاموش)می بردند و آن را برهنه نموده، می‌گذاشتند و می‌رفتند.

پس از دو ساعت کالبد به دست لاشخورها خورده می‌شدد و استخوان‌هایی که پا بر جا می ماند در چاه یا تشت ویژه ریخته می‌شد.چندی در تشت نگه می‌داشتند تا از میان نرود و چندی دیگر از مردم نیز آن را به چاهی می‌ریختند تا نابود شود.باید دریافت  که سراسر مراسم یاد شده در برابر نگاه سگی انجام می‌گرفت که بایست دارای این چگونگی ها می‌بود:
نر باشد، کمتر از 4 ماه نداشته باشد و برتری چهار چشم چم بالای هر چشم آن لکه‌یی باشد.تن زرد و دو گوشش سپید و یا تن به رنگ سپید و گوشش زرد. 40
زرتشتیان همه‌ی درگذشتگان را سگدید می‌کردند.کسی را که از روی داد یا بیداد کشته می‌شد و یا به دست جانور درنده‌یی دریده می‌گشت و یا به هر انگیزه ای دیگر در می‌گذشت، سگدیده کرده کالبد او را به دادگاه می‌بردند.اگر جان در تن او می بود و مرگ وی سد درسد به نظر می‌رسید سگی را در کنار کالبد می‌بستند تا زمانی که جان از تن او بیرون گردد، آن گاه مراسم خاکسپاری را به جای می‌آورند. 41
اگر کسی در آب می‌مرد و تن او نمناک بود تا خشک شدن کالبد بردباری می‌کردند آن گاه سگدید می‌نمودند، اگر دست و پا و دیگر اندام تن آدمی مانند می‌شد و تنها اگر دور از هم می‌افتاد و به مانند نمونه اندامی را در بیابان می‌یافتند یکایک اندام را از دید سگ می‌گذراندند تا سگدید شود. 42




















در آیین میترا سگ با وفادار میتراست که با او به شکار می رود
ارزش سگ در ایران باستان و ارزش سگ در اسلام
مشی و مشیانه هنگامی که هستی آدمی یافتند، آتش روشن کردند و گوسفندی را که اورمزد  به آنها داده بود، سربریدند، پاره هایی از آن را درونآتش انداختند که در نگاه ایشان ماده ای بسیار ورجاوند بود و تکه ای را به سوی آسمان افکندند، سگی که همراه آنان بود دوید و گوشت را ربود و خورد. بر پایه ی این داستان گمان میرود یکی از برهان های پارسایی سگ در نزد زرتشتیان، همین خوراک از گوشت اشویی باشد. در داستانی دیگر مشی و مشیانه پاره ای از گوشت در آتش می‌افکندند و پاره ای را همچون سهم ایزدان به سوی آسمان می‌اندازند و تکه ی سوم را به سگ خود می‌دهند. می‌توان انگاشت که آتش و ایزدان و سگ، هر سه از دیرباز ورجاوند به شمار می‌آمدند که مشی و مشیانه هر یک از سه تکه گوشت را به یکی از آنها می‌دهند. 1
بهار، مهرداد، پژوهشی در اساتیر ایران برگ 113 و نیز: کرتیس، وستا، استورهای ایرانی، برگ:15، 23.
در«وندیداد»هشت فروزه به سگ پیوند داده شده که هر ویژگی با یکی از گونه های آفرینش برابر است بر پایه ی زیر:
1-چون یک موبد 2-چون یک سپاهی 3-چون یک چوپان 4-چون یک نوکر 5-چون یک دزد 6- چون یک جانور شکاری شبرو 7-چون یک روسپی 8- چون یک کودک.
سگ همانند یک موبد خشنود، بردبار و اندک خواهش و پارسا است.همانند یک سپاهی و یک چوپان، نگهبان گله است و دشمن را می‌راند.مانند یک نوکر خانه، خوراکش ناچیز است و از فرمان کدخدای خود پیروی می‌کند.مانند یک دزد و جانور شکاری شب رو تاریکی را دوست دارد و چون خوراکی ببیند در می‌رباید و هوشیار است.چون یک روسپی، خانه و خوراکش ناچیز بوده، فریاد می‌کند.مانند یک کودک پرخواب و نوازش‌خواه است.اگر کسی به سگ نگهبان ده و گله خوراک بد بدهد همانند آن است که به کدیور خانه و خانه سالاری خوراک بد داده باشد؛اگر به سگ ولگردی خوراک بد برساند، مانند این است که به یک پارسا خوراک بد رسانده باشد؛اگر به توله سگی خوراک بد بدهد همانند این است که به اندازه ای به کودکی پارسازاده‌یی این کنش را انجام دهد و چنین کسی یا کسانی سزاوار کیفرند.
سرچشمه: وندیداد، فرگرد 13، بند 44-48.
سگ در اسلام اهریمنی
در خود تازی نامه هیچ آیه بر ناپاک بودن سگ نمی توان یافت.ولی دستورات اسلام تنها از تازی نامه نیست چنانچه سخنان پیامبرش و امامانش  و زندگی آنان سرچشمه دستورات آیین اسلام می باشد،در سخنان ایشان سگ یک جانور ناپاک می باشد.
صحیح مسلم،پوشینه سوم،شماره 3808،ابوزیبر گفته است،من از جابر درباره بهای سگ و گربه پرسش کردم،پاسخ داد،پیامبر الله،این کار ناروا بر شمرده است.
صحیح مسلم،پوشینه سوم،شماره3809:ابن عمر روایت کرده است که پیامبر الله فرمان داد،سگها را بکشیم و مردانی را به گوشه و کنار مدینه فرستاد تا سگها را نابود کنند.
صحیح مسلم،پوشینه سوم،شماره 3813:ابو زبیر شنیده است که جابربن عبدالله گفته است،پیامبر الله به ما دستور داد سگها را بکشیم و ما تا آنجا دستور او را به کار بستیم که سگ زنی را هم که آن زن با خود از بیابان به شهر آورده بود ،کشتیم .محمد گفت:
کار شما آن است ،سگی را که دارای خال سیاه است،بکشید،زیرا او دیوی است که در کالبد سگ فرو رفته است.
از پیامبر الله شنیدم که می گفت:
فرشتگان به خانه ای که سگ یا یک تابلو نقاشی  در آن باشد اندرون نخواهند شد .
صحیح بخاری پوشینه 4،بخش 54،شماره 448
به پوشینه سوم صحیح مسلم،حدیث های شماره 3814 تا 3829 نیز نگاه کنید.
از امام صادق در مورد سگ پرسيده شد؛ حضرت فرمود: «آن، پليد و نجس است و از باقيمانده آبي كه خورده نمي توان وضو گرفت. چنين آبي را دور بريز و ظرف را اول با خاك و آن گاه با آب بشوي».
علي عليه السلام فرمودند: « از نزديكي با سگ ها دوري كنيد. پس هر كس با سگ برخورد داشت، در حالي كه بدنش خيس بود، بايد بدنش (محل برخورد) را بشويد». (وسائل الشيعة، ج 3، باب 12، از ابواب نجاسات (
هم اکنون رژیم اسلامی ،سگ را جانوری ناپاک بیش نمی داند.
به گزارش ایسنا
نه‌تنها سگ‌گردانی در شهر که معامله و نگهداری این حیوان‌ها در خانه نیز مجازاتی چون 74 ضربه شلاق و جریمه نقدی از یک تا 10 میلیون تومان خواهد داشت.
به گزارش ایسنا، روزنامه شرق نوشت: ابتدای اسفند 89 طرحی در قالب الحاق یک ماده به قانون مجازات اسلامی در صحن علنی مجلس اعلام وصول و بعدتر به آرشیو سپرده شد. حالا 32 نماینده طرح مشابهی به هیأت رئیسه مجلس فرستاده‌اند که در صورت تصویب آن از این پس با «گرداندن سگ و میمون در اماکن عمومی» برخورد خواهد شد. نه‌تنها سگ‌گردانی در شهر که معامله و نگهداری این حیوان‌ها در خانه نیز مجازاتی چون 74 ضربه شلاق و جریمه نقدی از یک تا 10 میلیون تومان خواهد داشت.
البته نمایندگان در این طرح مأموران نیروی انتظامی، مزرعه‌داران، باغداران، گله‌داران و شکارچیان دارای مجوز را از این قانون مستثنی کرده‌اند. سه‌سال پیش طرحی مشابه برای محدود کردن نگهداری حیوانات خانگی در سطح شهر به کمیسیون قضایی مجلس آمد اما آن روزها نمایندگان با بررسی آن به این نتیجه رسیدند که طرح‌های مهم‌تری در دستور کار است و مسأله از دستور کار خارج شد اما حالا تعدادی از نمایندگان دوباره در تلاشند تا برای افرادی که نسبت به گرداندن سگ و میمون در فضاهای عمومی اقدام می‌کنند، تنبیهی قائل شوند.








۲۳ آبان ۱۳۹۴

تجاوز به زنان بدست داعش برگرفته از سنت رسول الله و تازی نامه است.

ابو سعید الخدری می گوید:یار الله یک ارتش آماده برای جنگ  با حنین فرستاد،آنها دشمنان را دیدار کردند و با آنان به نبرد پرداختند.آنها را شکست دادند و آنان را زندانی خود ساختند.برخی از یاران پیامبر الله خواستار سکس با زنان زندانی در پیش روی شوهرانشان بودند زیرا آنان کافر بودند ،پس الله بزرگترین آیه اش فرو فرستاد :
سوره ی 4 النساء-زن آیه ی 24
و نکاح زنان شوهردار نیز (برای شما حرام شد) مگر آن زنانی که (در جنگهای با کفّار، به حکم الله) متصرّف شده‌اید. این حکم الله بر شماست،
به چم می گوید:الله این کار را برای آنان قانونی می داند .
سنن ابو داوود پوشینه 2 شماره ی 2150
abu dawud 2:2150      
داعش تجاوز جنسی مقدس می شمارد!
هنگامی پیش از این که به دخترک ۱۲ سال تجاوز کند، جنگجوی داعش به وی می فهماند که کاری را که انجام می دهد دهد، گناه نیست. زیرا این دختر خردسال پیرو دین دیگری به‌ جز اسلام بود و این مرد پافشاری می‌کرد که دین اسلام نه‌تنها به او اجازه این تجاوز را می‌دهد، بلکه تشویق به چنین کاری می‌کند و سبب بخشش‌ وی می‌گردد.
این جهادگر راست می گوید و بر پایه ی تازی نامه سراسر تجاوزی که الله و پیامبرش سفارش کرده انجام می دهد.
در آیه ی 23 سوره ی 4 النساء-زن لیست زنانی که نکاح با آنها ناروا دانسته شده است می گوید:
حرام شد بر شما (ازدواج با) مادران و دختران و خواهران و عمّه‌ها و خاله‌ها و دختران برادر و دختران خواهر و مادران رضاعی و خواهران رضاعی و مادران زن و دختران زن که در دامن شما تربیت شده‌اند اگر با آن زن مباشرت کرده باشید، و اگر دخول با آن زن نکرده (طلاق دهید) باکی نیست (که با دختر او ازدواج کنید). و نیز حرام شد زن فرزندان صلبی و نیز حرام شد جمع میان دو خواهر مگر آنچه پیش از نزول این حکم کرده‌اید (که الله از آن درگذشت) که الله (در حق بندگان) بخشنده و مهربان است.
در آیه ی 24 الله می گوید:
وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْكِتَابَ اللَّـهِ عَلَيْكُمْ ۚ
و نکاح زنان شوهردار نیز (برای شما حرام شد) مگر آن زنانی که (در جنگهای با کفّار، به حکم الله) متصرّف شده‌اید. این حکم الله بر شماست، و هر زنی غیر آنچه ذکر شد شما را حلال است که به مال خود به طریق زناشویی بگیرید نه آنکه زنا کنید، پس چنانچه از آنها بهره‌مند شوید آن مهر معیّن که حق آنهاست به آنان بپردازید، و باکی نیست بر شما که بعد از تعیین مهر هم به چیزی با هم تراضی کنید (و بدانید که) البته الله دانا و آگاه است.

به چم نزدیکی با کنیز شوهر دار جایز است .راه اصلی کنیز گرفتن هم در اسلام از روش جنگ با نامسلمانان است بنابراین زنان شوهردار و یا دخترانی که در جنگها بدست مسلمانان ربوده می شوند بر مسلمانان حلال دانسته شده که به آنها تجاوز جنسی کنند.

در مورد شان نزول این آیه در تفسیر تبری پوشینه ی 5 امده است:
-عن ابی سعید الخدری قال اصبنا من سبی اوطاس لهن ازواج فکرهنا ان نقع علیهن و لهن ازواج فسالنا النبی فنزلت و المحصنات من النسا الا ما ملکت ایمانکم فاستحللنا فرو جهن.
برگردان:ابی سعید گفت:)در جنگ با اهل اوطاس(ما زنانی را اسیر گرفتیم که شوهر داشتند.پس ما کراهت داشتیم که بر آنان بیفتیم )با آنان آمیزش جنسی کنیم(در حالیکه شوهر دارند.ما از پیامبر پرسیدیم سپس آیه ی والمحصنات من النساء ...نازل شد و برای ما آلت جنسی آن زنان را حلال کرد.لازم به ذکر است که این حدیث در معتبرترین منابع اسلام دیگر مثل صحیح مسلم ،سنن نسائی ،سنن ابوداوود و غیره نیز آمده است.
با نگاه ژرف چنانچه تازیان بدوی آن زمان نیز از آمیزش جنسی با زنان شوهر دار اسیر کراهت داشتند اما محمد این کراهت انسانی و اخلاقی را نیز نابود کرد و به آنان اجازه ی تجاوز جنسی داد.آری تجاوز،چون در اسلام کنیز و برده کالا هستند نه انسان و حق انتخاب همسر و کار و منزل و مال ...ندارند.این یکی از زشترین چهره های ضد بشری اسلام است،که زنان غیر مسلمان را به بردگی دائمی جنسی مسلمانان تبدیل می کند.

آیه های مربوطه در این مورد
سوره ی 23 المومنون –باورمندان آیه ی 5
وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ
وکسانی که شرمگاه خویش نگه می دارند.
سوره ی 23 المومنون –باورمندان آیه ی 6
لَّا عَلَىٰ أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ
مگر برای همسرانشان یا کنیزشان ،که در این حال ملامتی بر آنها نیست.الله بر آشکار کردن شرمگاه مردان بر کنیزانشان هیچ گونه دلخور نمی شود و شادمان می شود.
سوره ی 70 المعراج-نردبان آیه ی 29
وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ
وکسانی که شرمگاه خویش نگه می دارند.
سوره ی 70 المعراج-نردبان آیه ی 30
لَّا عَلَىٰ أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ 
مگر بر زنان حلال و کنیزان ملکی خویش که (از اعمال شهوت با آنها) هیچ ملامت ندارند.
صحیح بخاری پوشینه 4 نسک 52 شماره ی 30
بازگویی از ابوتلحا:هر زمانی که پیامبر بسیاری از مردم را برده می ساخت به مدت سه روز در شهرها می مانند.
صحیح بخاری:پوشینه ی 4،نسک 62،شماره 135
بازگویی شده جبیر:ما عزل )آمیزش جنسی ناپیوسته (را در زمان زندگانی پیامبر الله استفاده می کردیم.

نامه ی صحیح بخاری ،بخش فروش بردگان،برگ 397 شماره ی 2229 ابی سعید الخدری بازگو کرده است:
ما زنی را در بند کردیم،از او در مورد نزدیکی ناپیوسته جنسی العزل پرسیدیم؟
پیامبر الله پاسخ داد:به راستی این کار را انجام داده اید؟
نزدیکی ناپیوسته جنسی )العزل(نیازی نیست که برای جلوگیری از بارداری زن انجام گیرد.
پس او آبستن خواهد شد،مهم نیست اگر شما نزدیکی ناپیوسته جنسی )العزل(انجام دهید یا نه!پس در پیسار نیازی به انجام  دادن کنش نزدیکی ناپیوسته جنسی )العزل(نمی باشد.
سخنان صحیح بخاری بخش جنگ شماره 4138
من در ارتش اسلام بودم و زمانی که به خاندان بنی المصطلق یورش بردیم.ما بسیاری از زنان را در بند کردیم و دوست داشتیم به آنها دست باندازیم.)تجاوز کنیم(
ما اراده کردیم که روش آمیزش ناپیوسته جنسی )العزل(استفاده کنیم ولی بر آن شدیم که از پیامبر الله بپرسیم،او به ما پاسخ داد:نیازی به این کار نیست زیرا را در دیدگاه الله بار دار شدن و باردار نشدن زنان چیزی بسیار مهمی نیست.