۰۸ آذر ۱۳۹۳

تازیان از راه پایین تنه به سال خود پی می بردند.

اگر در زبان ریشه ای  تازی  و تاثیر عوامل خارجی و شیوه های ارتباط جنسی و رابطه میان زن و مرد دقیق شویم؛ روشن خواهد شد که چه کلماتی عدیده ای در لهجه ها و فرهنگشان خودنمایی می کند و در هنگام صحبت کردن های روزانه ،به اسلوب های همبستری و ارضاء جنسی پی می بریم .
شیوه ی پرسیدن سال بدین گونه نیست که بپرسند چند سال داری ؟بلکه گفته اند در آن دوران مثل چه کسی بوده ای؟او هم از راه پایین تنه و این که آیا توانایی جسنی داشته است یا نه،سال خود را آشکار کرده است.برای مثال از ابن عباس این پرسش را کرده اند او هم پاسخ داده است :
روزی که محمد در گذشت تو مثل چه کسی بودی؟در پاسخ گفت:آن زمان،من ختنه شده بودم.

۲۹ آبان ۱۳۹۳

نشانه ی پیام از سوی الله در چهره ی محمد

دل او به تندی می تپید،چهره اش سرخ می شد و روی زمین می افتاد.
هنگامی که محمد پیام می گرفت،او بسیار زیاد عرق می کرد و کف از دهانش سرازیر می شد.در این زمان او مانند شتر و با کسی که در خواب است خرناس می کشید.

کوله مینویسد،پس از اینکه حلیمه پرستار محمد از دومین مسافرتی که محمد را برای ملاقات مادرش آمنه به مکه برده بود،به محل سکونت قبیله ای خود مراجعت کرد، رویدادی بقوع پیوست که بطور قطعی ثابت می کند،محمد از زمان طفولیت مبتلا به هیستری (بیماری غش و ضعف) بوده و افکار و اوهام و تخیلات بی اساسی بر کیفیت مغزی او حاکم بوده است .
در هنگام وحی در گوشهای محمد زنگ به سدا در می آمد،چهره اش قرمز می شد و نفسش به تنگی می افتاد.او در این زمان به روی زمین می افتاد و یا دراز می کشید.در حالت وحی،تن محمد به شدت می لرزید،چشمانش باز می ماند،لبانش به لرزه می افتاد،کف از گوشهای دهانش سرازیر می شد و بدنش به شدت عرق می کرد.او در زمان وحی چیزهایی را می شنید و می دید که هیچ کسی در جهان ندیده و نشنیده است.او برخی اوقات در زمان وحی مانند شتر خرناس می کشید و او را با یک ملافه می پوشانیدند.
سرچشمه:صحیح بخاری،پوشینه اول ،شماره های 1،2،3،4،پوشینه دوم بخش 16،برگ 254،پوشینه سوم،شماره های 17،829،پوشینه چهارم ،شماره های 25؛428،459،461،پوشینه پنجم ،شماره های 27،462،418،659،پوشینه ی ششم شماره های 447،448،468،481،58،



۲۸ آبان ۱۳۹۳

آتش کشیدن نامه خانه ی بدست تازیان

یکی از یادگارهای بد اختر و بسیار زیانبخش یورش تازیان به ایران،و نابودی پژوهش ها و ادبی این مرز بوم بود.تازیان نادان سراسر نسک های با ارزش و ادبی را ،با انگیزه ی اینکه این دفاتر پااسلامی و ناسازگار با آیین اسلامی  است نابود کردند.سعد وقاص پس از چیره شده بر پارس و پیروزی بر مداین و دست یافت به نامه خانه ها و سرچشمه های فرهنگی ایران،از عمر ،خلیفه ی زمان،دستور دریافت نمود،و وی نوشت:
نسک ها را در آب بریزید زیرا اگر در آنها راهنمایی باشد با راهنمایی الله از آن بینیازیم و اگر در برگیرنده ی گمراهی است،دیگر نیازی به آنها نداریم،نسک الله برای ما بس است .پس از دریافت این دستور ،سعد وقاص و دیگران دستاورد چند هزار سال پژوهش و بررسی مردم خاورنزدیک را به دست آب و آتش سپردند.و به گفته ی استاد همایی همان کاری را که پیش از اسلام اسکندر با نامه خانه ی استخر ، و عمرو عاص به امر عمر ، با نامه خانه ی اسکندریه و فرنگیها پس از چیرگی ترابلس شام با نامه خانه ی مسلمانان و هلاکو با دارالعلم بغداد کردند،سعد بن ابی وقاص با نامه خانه ی پارسی کرد.

تاریخ اجتماعی ایران ،پوشینه دوم ،برگ 50،نوشته مرتض راوندی

۲۰ آبان ۱۳۹۳

سگ در اسلام اهریمنی

سگ در اسلام اهریمنی
در خود تازی نامه هیچ آیه بر ناپاک بودن سگ نمی توان یافت.ولی دستورات اسلام تنها از تازی نامه نیست چنانچه سخنان پیامبرش و امامانش  و زندگی آنان سرچشمه دستورات آیین اسلام می باشد،در سخنان ایشان سگ یک جانور ناپاک می باشد.
صحیح مسلم،پوشینه سوم،شماره 3808،ابوزیبر گفته است،من از جابر درباره بهای سگ و گربه پرسش کردم،پاسخ داد،پیامبر الله،این کار ناروا بر شمرده است.
صحیح مسلم،پوشینه سوم،شماره3809:ابن عمر روایت کرده است که پیامبر الله فرمان داد،سگها را بکشیم و مردانی را به گوشه و کنار مدینه فرستاد تا سگها را نابود کنند.
صحیح مسلم،پوشینه سوم،شماره 3813:ابو زبیر شنیده است که جابربن عبدالله گفته است،پیامبر الله به ما دستور داد سگها را بکشیم و ما تا آنجا دستور او را به کار بستیم که سگ زنی را هم که آن زن با خود از بیابان به شهر آورده بود ،کشتیم .محمد گفت:
کار شما آن است ،سگی را که دارای خال سیاه است،بکشید،زیرا او دیوی است که در کالبد سگ فرو رفته است.
از پیامبر الله شنیدم که می گفت:
فرشتگان به خانه ای که سگ یا یک تابلو نقاشی  در آن باشد اندرون نخواهند شد .
صحیح بخاری پوشینه 4،بخش 54،شماره 448
به پوشینه سوم صحیح مسلم،حدیث های شماره 3814 تا 3829 نیز نگاه کنید.
از امام صادق در مورد سگ پرسيده شد؛ حضرت فرمود: «آن، پليد و نجس است و از باقيمانده آبي كه خورده نمي توان وضو گرفت. چنين آبي را دور بريز و ظرف را اول با خاك و آن گاه با آب بشوي».
علي عليه السلام فرمودند: « از نزديكي با سگ ها دوري كنيد. پس هر كس با سگ برخورد داشت، در حالي كه بدنش خيس بود، بايد بدنش (محل برخورد) را بشويد». (وسائل الشيعة، ج 3، باب 12، از ابواب نجاسات (
هم اکنون رژیم اسلامی ،سگ را جانوری ناپاک بیش نمی داند.

به گزارش ایسنا
نه‌تنها سگ‌گردانی در شهر که معامله و نگهداری این حیوان‌ها در خانه نیز مجازاتی چون 74 ضربه شلاق و جریمه نقدی از یک تا 10 میلیون تومان خواهد داشت.
به گزارش ایسنا، روزنامه شرق نوشت: ابتدای اسفند 89 طرحی در قالب الحاق یک ماده به قانون مجازات اسلامی در صحن علنی مجلس اعلام وصول و بعدتر به آرشیو سپرده شد. حالا 32 نماینده طرح مشابهی به هیأت رئیسه مجلس فرستاده‌اند که در صورت تصویب آن از این پس با «گرداندن سگ و میمون در اماکن عمومی» برخورد خواهد شد. نه‌تنها سگ‌گردانی در شهر که معامله و نگهداری این حیوان‌ها در خانه نیز مجازاتی چون 74 ضربه شلاق و جریمه نقدی از یک تا 10 میلیون تومان خواهد داشت.

البته نمایندگان در این طرح مأموران نیروی انتظامی، مزرعه‌داران، باغداران، گله‌داران و شکارچیان دارای مجوز را از این قانون مستثنی کرده‌اند. سه‌سال پیش طرحی مشابه برای محدود کردن نگهداری حیوانات خانگی در سطح شهر به کمیسیون قضایی مجلس آمد اما آن روزها نمایندگان با بررسی آن به این نتیجه رسیدند که طرح‌های مهم‌تری در دستور کار است و مسأله از دستور کار خارج شد اما حالا تعدادی از نمایندگان دوباره در تلاشند تا برای افرادی که نسبت به گرداندن سگ و میمون در فضاهای عمومی اقدام می‌کنند، تنبیهی قائل شوند.

۱۴ آبان ۱۳۹۳

هم سنجی شیعیان با خویشاوندان حسین تازی

شگرف آور است که بازماندگان حسین تازی خودشان ،پس از یکی دو سال ،پیشامد را فراموش ساختند وبه زندگی پرداختند .چنانچه علی بن الحسین یا یزید آشتی کرد و با او دوستی نمود.سکینه دختر حسین که به گفته سوگ خوانان) روضه خوانان (در ویرانه شام مرده است،و باشد که شیعیان به این مرگ او خروارها اشک ریخته اند سالهای پس از آن زیسته و زن مصعب بن زیبر شده بود که سپس نیز زن عبداملک بن مروان گردید و با خوشیها زندگی بسر داد.
ولی شیعیان پس از هزار و سیسد سال آن داستان را فراموش نمی کنند و آیا این انگیزه روشنی به سبک مغزی و بی خردی یک مردمی نخواهد بود؟!

شیعه گری نوشته احمد کسروی

۱۲ آبان ۱۳۹۳

سخنان باراک اباما در مورد داعش

باراک حسین ابوما به سازمان ملل جهان گفت:
گروه داعش نماینده هیچ آیینی نیست که مردم بی گناه را می کشد ."او همچنین افزود این گروه خودش را پشت اسلام غلت پنهان ساخته است.
ما می دانیم که جناب ابوما از اسلام پدافند می کند.در زیر از سخنان ایشان را باز گو می کنیم.
شیرین ترین سدایی که من را شادمان می کند بانگ نماز مسلمانان است.
ما از باورهای اسلامی سپاس گزاری خواهیم کرد که در سده های بسیار جهان  را در برگرفته است.
برای نمونه کشور خود من آمریکا.نه کنیا.
اسلام شیوه ای بردباری و سربلندی است.
اسلام هیچ جنگ ،خشونت و زیاده خواهی را به همراه ندارد.
یک بخش پر ارزش از آشتی و دوستی است.
ماه روزه جشن باور شناخته شده برای رنگارنگی و برابری نژادی است.
من چشم براه میزبانی افطار در جشن رمضان در کاخ سفید هستم.
افزون بر آن ،او همچنین بسیاری از سخنان بی پایه را گفت که مانند:اسلام همیشه بخشی از سرگذشت آمریکا بوده است.
چه در دوران گذشته و چه در دوران کنونی،مسلمانان همیشه در پیش روی نو آوری و آموزش وپروش هستند.
او با سرزنش گفت:آیاتی از نسک های دینی باید سیاست های همگانی و راهنمایی باشد؟ما باید با لاویان )دفتر سوم در پیمان کهن یهودیان و مسیحیان(که برده داری را نیک دانسته است که گوش ماهی خوردن را ناپسند دانسته است یا به دفتر پنجم  گردش دوسویی پا می گذاریم ،که می گوید اگر فرزندان شما باورمند نبودند آنها را سنگسار کنید.

اگر چه در تازی نامه هم آیات بسیاری برای سر بریدن دیگر اندیشان نوشته شده است ،سر آنها را تا زیر گردن ببرید و با آنها با سختی برخورد کنید.ولی کدبان رهبر کشور آمریکا از سراسر این چیزهای چشم پوشی می کند در برابر او با رک گویی می گوید که ما خودمان را یک مردم مسیحی نمی پنداریم.

۱۰ آبان ۱۳۹۳

امام حسین آزاده نبود اگر آزاده بود پیش از جنگ موه های شرمگاه خود را برای حوری های بهشتی نمی زدایید!

چون به حسین نزدیک شدند، فرمود که برای او سراپرده ای برافراشتند، آنگاه فرمان داد که اندازه ای مشک آوردند و در جامی بزرگ با آب در آمیختند. در این هنگام حسین به درون شد و نوره مالید و سر و تن بشست و بر سراسر پیگر نازنین گلاب افشاند و شادان و چابک و دمان و آراسته بیرون آممد. عبدالرحمن بن عبد ریه و بریر بن خضیر همدانی بر در سراپرده ایستاده و هریکی کوشیدند که پس از حسین، او به درون رود و خود را بپیراید و بیاراید. بیر به شوخیگری با عبدالرحمن پرداخت. عبدالرحمن گفت: به خدا سوگند که این نه هنگام کار یاوه است. بریر گفت: مردمان من میدانند که من در جوانی و پیری به کار یاوه گرایشی نداشته ام، ولی از آنچه بر سرمان خواهد آمد، شاد و مژده یاب هستم. به خدا میان ما با دخترکان زیبای فراخ چشم بهشتی جز همین به جای نمانده است که ایشان با شمشیرهایشان بر ما تازند و آنگاه ما یکراست به آغوش آنان بال کشیم. چون حسین بپرداخت، این دو به درون رفتند.
تاریخ کامل، نوشته عزالدین ابن اثیر، برگردان دکتر سید حسین روحانی، انتشارات اساطیر، تهران 1382، پوشینه پنجم برگ 2235
نوره کشیدن از فرهنگ فارسی معین:
(رِ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) (عا.) مالیدن نوره به بدن ، واجبی کشیدن


چکامه ی زیبای مهدی اخوان ثالث خراسانی در مورد اسلام

خدا ما را از این الله و اهریمن رها سازد
یقین اهریمن و الله همدستند حافظ جان
همان اهریمنست الله در این شک ندارم من
گواهم ایزد و ایرانیان هستند حافظ جان
خدا کی جان و نان با شرط ایمان می دهد کس را
چرا اللهیان این را ندانستند حافظ جان؟
مهدی اخوان صالث خراسانی

اگر حسن و حسین این همه آزاده ودارای بخشش بودند پس چرا آدمکش علی ابن ابی طالب،بهمن جازویه نامور به ابن ملجم را نبخشیدند؟

گویند ،عبدالرحمن بن بن ملجم مرادی در زندان بود و چون علی رحلت فرمود که رحمت و رضوان و برکات خداوند بر او بادا،و او را دفن کردند،حسن بن علی فرستاد تا او را از زندان آوردند تا او را بکشد.در این هنگام مردم جمع شدند و نفت و بوریا آوردند تا جسدش را به آتش کشند،عبدالله بن جعفر و و حسین بن علی و محمد بن عنیفه گفتند رهایش کنید و بگذارید خود ما از او انتقام بگیریم ،عبدالله بن جعفر هر دو دست و پای او را قطع کرد و او بیتابی نکرد و هیچ سخنی نگفت ،آن گاه بر چشمان او میل گداخته کشیدند و او گفت بر چشم عمویت میل سرخ شده در آتش می کشی وشروع به خواندن سوره ی اقرا کرد و تا آخر سوره را خواند در حالی که چشمانش بیرون می ریخت ،سپس دستور داده شد زبانش را ببرند.چون شروع به این کار کرد بیتابی کرد.به او گفتند:ای دشمن خدا دست و پایت را بریدم و بر چشمت میل کشیدیم بیتابی نکردی و چون می خواهیم زبانت را ببریم بیتابی می کنی گفت:می خواهم لحظه یی در دنیا باشم و ذکر خدا نگویم و زبانش را بریدند.سپس او را در بوریایی نهادند و آتش زدند.

طبقات ،پوشینه سوم برگ 32 نوشته محمد بن سعد کاتب واقدی

حسین تازی درجنگ با ایران حضور داشته است

گویند:عثمان بن عفان سعید بن عاصی بن سعید بن عاصی بن امیه را در سال بیست و نه بر کوفه ولایت داد و مرزبان طوس به او به عبدالله بن عامر بن کریز ین ربیعه بن حبیب بن عبد شمس والی بصری نامه نوشت و ایشان را به خراسان دعوت کرد که هر یک غالب و پیروز شود خراسان را به تصرف او دهد.
ابن عامر به قصد ان دیار رهسپار شد و سعید نیز برفت ولی ابن عامر بر او پیشی گرفت و سعید به غزای طبرستان رفت.گویند که حسن و حسین دو پسر علی بن ابی طالب در این جنگ با وی همراه بودند.به قولی سعید بی آنکه از کسی فرمانی دریافت کند،از کوفه به قصد جنگ طبرستان رفت و الله اعلم.سعید طمیسه و نامنه را که قریه یی است بگشود و با پادشاه جرجان به دویست.


فتوح البلدان - ابوالحسن،احمد بن یحیا بلاذری.برگ 235-بخش فتح جرجان وطبرستان و نواحی آن