۲۶ دی ۱۳۹۱

رسول الله و خمینی، یکی ماه را دونیم کرد و دیگری وارد آن شد!

قرآن: امکان رفتن به ماه وجود ندارد!


         قرآن پائین ترین آسمان را آسمان دنیا می‌نامد، آسمانی که با ستارگان آراسته شده است:
      إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ (صافات/6) ما پائین ترین آسمان (آسمان دنیا) را با زیور ستارگان آراسته كرديم .
     فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَأَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاء أَمْرَهَا وَزَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَحِفْظًا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيم (فصلت/12) در اين هنگام آنها را به صورت هفت آسمان در دو روز آفريد، و آنچه را مي‏خواست در هر آسماني مقدر فرمود، و پائین ترین آسمان(آسمان دنیا) را با چراغهائي (ستارگان) آراسته نمودیم و (با پرتاب شهاب سنگها) از استراق سمع شياطين حفظ كرديم، اين است تقدير (شخص)با عزت دانا.
     وَلَقَدْ زَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَجَعَلْنَاهَا رُجُومًا لِّلشَّيَاطِينِ وَأَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابَ السَّعِيرِ (ملک/5) و به راستى پائین ترین آسمان(آسمان دنيا) را به چراغهائى(ستارگان) آراسته کردیم و آنها را (ستارگان) پرتاب شنوده(شهاب سنگ) بسوی شیطان قرار دادیم و براى آنان عذاب آتش افروخته(جهنم) آماده ساختيم‏.
      پس پائین‌ترین آسمانها، آسمان دنیاست که الله آنرا از هرگونه نفوذی حفظ نموده است؛ البته در این آیه الله تصور می نماید که شهاب سنگ همان ستارگان پرتاب شده هستند.
         در زبان عربی به هر چیزی که بخواهد در مکانی که جایگاهش نیست وارد شود شیطان می‌گویند؛ این شیطانها چه انس باشند و چه جن.
         محمد از قول خدایش می‌گوید که الله آسمان را از هرگونه تعدی حفظ نموده است:
    وَحِفْظًا مِّن كُلِّ شَيْطَانٍ مَّارِدٍ (صافات/7) و (آسمان را) از هرگونه شیطان سرکشی نگه داشتیم.
     قرآن بیان می‌نماید که ما آسمان دنیا (پائین) را علاوه بر اینکه با ستارگان تزئین نمودیم، آن را از هرگونه نفوذی در امان نگه داشتیم؛ پس کسی توانائی نفوذ در این آسمان را ندارد. 

       اما مکان خورشید و ماه:
         از دید اسلام الله، خدای مسلمانان، آسمان را به صورت 7 طبق آفرید:
     أَلَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا (نوح/14) آيا نمی بینید چگونه الله هفت آسمان را طبقه طبقه آفريده؟
     الله ماه و خورشید را دورتر از ستارگان و در میان طبقات هفتگانه‌ی آسمان قرار داد:         
      وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُورًا وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا (نوح/15 ) و ماه را در ميان آنها(طبقات آسمانها) مايه روشنائی و خورشيد را چراغ فروزانی قرار داد.
    پس ماه و خورشید در میان این طبقات هستند نه در طبقه‌ای که سایر ستارگان قرار دارند؛ بنابراین برای رفتن به ماه و خورشید باید از تمام ستارگان جهان گذر نمود و صد البته از دید الله چنین امکان وجود ندارد، زیرا الله آسمان را کاملا از هر گونه نفوذ شیطانها(قبلا توضیح دادم منظور چیست) حفظ نموده است.


دَرماندگیِ ایرانیان ریشه در بی تفاوتیِ مَردمان دارد

به راستی ما، مردمِ ایران زمین در کجای تاریخ ایستاده ایم؟ آیا ملتی به بی تفاوتی، بی خیالی، پوست کلفتی و سخت جانی ما در تمامِ طول تاریخ به چشم می خورد؟ ملتی شده ایم که روزهای مان با خَبر های هولناک اعدام، شکنجه و دستگیری مبارزینِ راه آزادی آغاز شده و با اخبار مربوط به خودسوزی یک کارگر به دلیل فقر و نداری، پایان می یابد!

روزانه ده ها تَن از هم میهنان مان به دستِ حکومت جنایتکارِ اسلامی اعدام می شَوند و کوچکترین فریادِ اعتراضی از بطنِ جامعه استبداد زده مان، شنیده نمی شودنسرین ستوده، آن شیر زنِ دلاور، هفته هاست که در اعتصاب غذا به سَر می بَرد و هنوز جنبشی در حمایت از آن بانوی آزادی خواه، در کوی و برزن های ایران زمین، شکل نگرفته است.

ستار بهشتی، آن کارگرِ زجر کشیده و جوان آزادی خواهی که در وبلاگش از حکومت آخوندی انتقاد می نمود را در زیر شکنجه کشتند و خانواده دَردمندش را داغدار نمودند و از ملت همیشه در صحنه مان، به جز تغییر فرتور پروفایل های فیسبوک و نوشتن چند خط شعر و مقاله، خیزش و حرکتی در راستایِ دفاع از خونِ پاک و بی گناه بر زمین ریخته شده ستار، دیده نشد و ندایِ عدالت خواهی از نهانِ شهروندان ایران زمین، بَر نیامد.


چون نیک بنگریم، این فرجامِ تلخی که برای ما رقم خورده و این مصیبتی که گریبانِ ملت مان را گرفته و رها نیز نخواهد کرد؛ همه این فقر، بیچارگی، درماندگی و آوارگی ایرانیان، تمامن از بی تفاوتی و بی خیالی مردمان سَر چشمه میگیرد؛ در کجای تاریخ جهان، مردمانی را می شناسید که هر روز، بیشتر از روزِ پیش در خون و لجن فرو رفته و دَم بر نیاورده باشند؟

به راستی مسئول فقر و درماندگی این کودک، فقط رژیم جنایتکار اسلامی است؟ مردمان ایران زمین هیچ نقشی در بیچارگی و بی خانمانی این کودک نداشته اند؟ اگر ملت ایران اینقدر بی تفاوت از کنار این فاجعه های انسانی نمی گذشت، بی تردید سرنوشت این کودک طور دیگری رقم می خورد! امان از بی تفاوتی و بی خیالی!


در هَر کجای دنیا، رُخ دادن فاجعه ای همچون قتلِ ندا آقاسلطان، قتل سهراب اعرابی، به خاک و خون کشیده شدنِ محمد ها و ستارها و شبنم ها و کیارش ها، خود به تنهایی می توانست جرقه ای برای شعله وَر شدن آتشِ انقلابی باشد که ستمکاران و جنایتکارانِ حاکم بر آن سرزمین را در خود سوزانده و ویران کند!

اما از فرطِ بی تفاوتی مردمان ایران زمین، اگر از آسمان آتش نیز باریده و تمامی هستی، نیستی و دارایی ایرانیان را بسوزاند، باز هم این مردم بی خیال و ساده اِنگار، چشم های شان را بسته، گوش های شان را گرفته، زبان های شان را بریده و فقط دست های شان را رو به آسمان بلند کرده و از خدایِ موهومِ خود، تقاضایِ کمک و معجزه خواهند نمود.!
به راستی از ملتی قَبر پرست و مُرده دوست که منتظر است تا قهرمانان زنده ملی اش روانه گورستان شوند تا از ایشان بُت ساخته و فرتور های شان را قاب نموده و بَر دَر و دیوارِ خانه های شان بزنند، چه انتظاری می توان داشت؟ آیا این مردم هرگز توانایی رسیدن به آزادی، دموکراسی و سکولاریسم را دارند؟

آیا این مردم که برای ستاندن حقوق ابتدایی انسانی پایمال شده شان، حاضر نیستند یک روز که هیچ، فقط یک ساعت اعتصاب سراسری نموده و با یک اتحاد و همبستگی ملی، اعتراض خود را نسبت به وضعیت اسفناک زندگانی شان نشان دهند، لایقِ حکومتی بَرتر و انسانی تَر از رژیم خونخوارِ اسلامی هستند؟

از گذشته گفته اند که: “حق گرفتنی است و نه دادَنی!” ؛ آیا پیش آمده که ملت بزرگوار ایران زمین، در طی سه دهه گذشته، کمترین خیزش ملی، همگانی و چشم گیری که پایه های حکومت ستم پیشه را بلرزاند را به راه انداخته و پَرچم عدالت جویی و آزادی خواهی را یک بار برای همیشه در دست گرفته و بر زمین نگذاشته باشد؟
از این جماعتِ خرافاتی که چشم های شان را برای امدادِ غیبی و معجزه های مذهبی به آسمان دوخته و دست از تلاش، کوشش و جانفشانی در راستای رسیدن به آزادی برداشته اند، کمترین بُخاری برای تغییر سرنوشت شوم مان بلند نمی شود و صد حیف که جوانانِ روشنفکر و آزادی خواه و از خود گذشته ای، همچون ستار بهشتی، قربانیِ راهِ به رفاه، آسایش و امنیت رسیدن این ملت بی تفاوت و بی خیال شده، می شوند و همچنان خواهند شد.!


فرتور رخدادی عادی در ایران زمین را نشان می دهد! اعدام انسان ها و تماشای جان دادن شان توسط عده ای دیگر از هم نوعان شان! به راستی پست ترین جانوران نیز به تماشای مرگ هم نوعان خویش، نمی نشینند! ما کجای تاریخ ایستاده ایم و به کدام قهقرا رهسپاریم؟!

عوض کردن نام خمینی 3 مرتبه

راساس اسناد و مدارک خمینی بارها فامیلی خود را عوض کرده است: نخستین فامیلی پدربزرگ و پدر و خود خمینی ”هندی” بوده و بعد وقتی به قم میرود فامیلی خویش را به موسوی خمینی تغییر میدهد که مهر خود را هم با نام روح الله موسوی درست میکند و پس از چندی دوباره شناسنامه ای با فامیلی جدید مصطفوی میگیرد و در اسناد و مدارکی که پس از تبعید رضا شاه به دست انگلیسی ها و حمایت خمینی از آقای کاشانی دیده میشود از او با نام حجت الاسلام موسوی نام برده شده است و بر اساس اسناد و مدارک, خمینی دارای سه شناسنامه بوده است: اولی با فامیلی هندی از ثبت احوال شهر خمین توسط حسینعلی بنی آدم ثبت شده است و دومین شناسنامه با فامیلی موسوی خمینی از ثبت احوال شهرقم ثبت شده است و سومین شناسنامه با فامیلی مصطفوی از ثبت احوال شهر گلپایگان توسط جعفری نژاد ثبت شده است و پس از تشکیل جمهوری اسلامی, خمینی سعی کرد تمام سوابق خویش با فامیلی هندی و موسوی خمینی را از بین ببرد و عکسی که حکومت از شناسنامه خمینی نشان میدهد و در اینترنت قابل مشاهده است با نام روح الله و فامیلی مصطفوی است!!!