۲۷ دی ۱۳۹۱

چشم پناهنده درمانده و ناتوان به امید همراهی شما هم میهن دوخته شده است

ایرانیان خارج از کشور، هم وطنانی که داخل ایران زندگی می کنند و در مقابل سختی ها و خشونت ها و ستم های فراوان سکوت می کنند را یکی از عوامل اصلی پایداری حکومت دیکتاتوری اسلامی می دانند و نگارنده نیز با آنان در این زمینه هم عقیده است.
حال پرسش این جاست که ایرانیان خارج از کشور که بیشتر آنان در شرایط خوبی از نظر مالی و اعتباری به سر می برند و در اجتماعی که در آن قرار دارند نیز از جایگاه های خوبی برخوردار هستند، برای هم میهنان خویش که آواره و حیران کشورهایی نظیر ترکیه و عراق و یونان و… شده اند، چه کرده اند و چه می کنند؟ آیا نباید سکوت ایرانیان خارج از کشور نسبت به ستمی که به پناهجویان ایرانی می شود را دلیل ادامه یافتن شرایط بغرنج زندگی پناهجویان دانست؟

در تصویر یک زوج جوان ایرانی را مشاهده می کنید که نا امید و خسته از همه جا دست به اعتصاب غذا زده اند تا بلکه دل مسولین مربوطه در ترکیه به رحم آید و این پناهجویان را از این بی سر و سامانی نجات دهند.


بی انصافیست اگر گفته شود که ایرانیان خارج از کشور تا کنون قدمی برای پناهندگان بر نداشته اند، حتمن کارهای زیاد و سودمندی برای پناهندگان سیاسی توسط ایرانیان خارج از کشور انجام گرفته است و نادیده گرفتن آنان عملی شایسته نیست ولی میزان قدم بر داشتن ها و کمک کردن به پناهندگان ایرانی، کافی نبوده و نیست و هر روز نیز به تعداد پناهجویان ایرانی اضافه می شود و در نتیجه همه روزه بر مشکلات پناهندگان ایرانی افزوده گشته، و شرایط برای آنان سخت و سخت تر می گردد.
نگارنده بر این باور است که کسانی کار پناهجویان ایرانی را سخت کرده اند و آنان را در موقعیت های سخت و حتی خطر بازگشت به ایران قرار داده اند که خواستند از آب گل آلود ماهی بگیرند و پس از حوادث انتخابات سال هشتاد و هشت خود را به عنوان معترض و فعال سیاسی معرفی کنند و در نهایت شانس زندگی در اروپا را داشته باشند.

مادر سالخورده ایرانی که در طی یک تظاهرات در خارج از کشور حاضر گشته و با اشک های خود با مادران سهراب و ندا و دیگر مادران داغدیده وطنش همدردی می کند. این است همدلی و همبستگی ایرانیان که ما همواره از آن دم میزنیم.

اینگونه از افراد که متاسفانه تعداد شان کم هم نیست، درک درستی از معنای واژه “پناهنده” نداشته و ندارند و می خواهند از راه دروغ گویی به دول غربی و نقش بازی کردن، به هر قیمتی که شده کاغذهای مربوط به پناهندگی شان را گرفته و در نهایت از دادگاه یک جواب بله بگیرند.
بازگو کردن این مسائل، کمکی به بهتر شدن وضع پناهندگان ایرانی نمی کند و حتی داغ دلشان را نیز تازه می کند اما این سخنان باید گفته شوند و ایرانیانی که نقش یک پناهنده را بازی کرده و می کنند باید از عمل خود شرمگین و خجالت زده باشند چرا که هستند کسانی که با همسر و فرزندان شان در بدترین شرایط موجود در ترکیه به سر می برند و چندین بار به جانشان سوء قصد شده است.
کمک به پناهندگان ایرانی و تلاش برای بهتر ساختن زندگانی ایشان، برای آن دسته از ایرانیان خارج از کشور که از وضعیت مالی و اجتماعی خوبی برخوردار هستند، یک وظیفه ملی- میهنی بوده و فراموش کردن پناهندگان و اهمیت ندادن به شرایط آنان که بیشترشان را جوانانی تحصیل کرده بین بیست تا چهل و پنج سال تشکیل می دهند، عین خیانت به مام میهن است.
تنها در اینترنت گشتن و لینک های خبری را بازپخش کردن و کامنت و استاتوس نوشتن در فیسبوک، نمی تواند سنگی را از پیش پای آزادی خواهان ایرانی بردارد و هم میهنان گرانقدر خارج از کشور که از توانایی مالی و قدرت اجتماعی و سیاسی خوبی بر خوردار هستند باید متحد شده و برای اولین گام این حرکت ملی، به کمک پناهندگان بی پناه ایرانی بشتابند.
نگاشته را با بیتی از حضرت سعدی به پایان می بریم که می گوید:
تو کز محنت دیگران بی غمی/نشاید که نامت نهند آدمی
حتی اندیشیدن به اینکه چگونه این فرد توانسته چنین کاری را با خودش بکند انسان را دیوانه و غم زده می نماید. قطعن مشکلات و فشارهای روحی و سختی زندگی به اندازه ای زیاد بوده است که این پناهجو دست به چنین عملی زده است ولی نگارنده با اینگونه روش های اعتراض مخالف بوده و بر این باور است که اینچنین کارها نه تنها سبب موفقیت نمی شود که بلکه می تواند اثر منفی بر روند پرونده نیز بگذارد.