۱۱ دی ۱۳۹۲

چرا با اسلام مخالف هستید؟

این سوالی است که بسیاری از مسلمانان و اسلامگرایان مطرح میکنند.
در باب پاسخ به این پرسش شاید بتوان کتابها نوشت و در واقع کتابها نوشته شده است. اما بصورتی بسیار چکیده و مختصر میتوان گفت به دلیل اینکه اسلام منافع مارا در خطر انداخته است.
اسلام در واقع یک انگل اجتماعی است به دلیل اینکه
  • با آزادی در تضاد است
  • با مردمسالاری در تضاد است
  • با حقوق بشر در تضاد است
  • مروج تروریسم و اندیشه کشی و اختناق است
  • مبتنی بر خرافات و مفاهیم غلط و باطله همچون زن ستیزی و آیین وحشی جنگل در آن است.
  • عامل فقر فرهنگی و علمی و مادی است
از منافع هر انسانی برخورداری کامل از حقوق بشر ( حقوق بشر چیست؟ ) و زیستن در دنیایی آزاد (آزادی چیست؟) و در حکومتی مردمسالار (دموکراسی چیست؟) و برخورداری از رفاه و زندگی شاد و آرام است. اسلام بطور جدی با این منافع شخصی و ملی و انسانی در تناقض است، بنابر این، هر انسان انساندوست، اخلاقمدار، آزادیخواهی و طرفدار حقوق بشری اساساً باید مخالف اسلام باشد، و اگر نباشد یا اسلام را نشناخته است و یا اینکه در صداقت او باید بسیار شک کرد.
از این گذشته دنیای امروز دنیای جادوگری و موهوم پرستی و خرافات نیست، دنیای امروز دنیای خردگراییست (خردگرایی چیست؟) خردگرایی یعنی اصالت عقل را پذیرفتن. یعنی هر آنچه با عقلانیت در تضاد است را نپذیرفتن و قبول کردن مفاهیم و معانی تنها در صورتی که بتوانند از فیلتر عقلانیت با موفقیت عبور کنند. خردگرایی در مقابل دین خویی و ایمان (ایمان چیست؟) تعریف میشود. خردگرایان همیشه حاضر هستند تا عقاید گذشته خود را کنار بگذارند و عقاید جدیدی را قبول کنند.
به گفته انیشتن
از لباس کهنه خود خجالت نکش، بلکه از افکار کهنه ات خجالت بکش.
سعدی بزرگوار

تن آدمی شریف است به جان آدمیت

نه همین لباس زیباست نشانه آدمیت



آثار شکنجه بر روی بدن کشیش سعید عابدینی در زندان اوین


به گفته خانواده سعید عابدینی کشیش ایرانی مقیم  آمریکا که بخاطر عقاید و باورهای ایمانی خود در ایران زندانی شده، روی بدن او نشانه‌های شکنجه دیده می‌شود.
« محبت نیوز» - روز در مطلبی به نقل از خبرگزاری فاکس نیوز خبر داد،  نوکیش مسیحی "سعید عابدینی"، 32 ساله، مقیم  آمریکا که در ایران دوران محکومیت هشت ساله خود را به خاطر اعتقادش به مسیحیت طی می‌کند، از جراحات شدید ناشی از ضرب و شتم از جمله خونریزی داخلی رنج می‌برد.
نغمه، همسر عابدینی می‌گوید: "نمی‌توانم بگویم چقدر نگران وضعیت فیزیکی و سلامت روحی سعید هستم."
نغمه به همراه دو فرزندشان در آیداهو زندگی می‌کند و اخبار را تنها از طریق خانواده‌اش در ایران دریافت می‌کند.
او می‌گوید: "او مدام مورد حمله قرار می‌گیرد و تهدید می‌شود. دولت ایران باید بداند ما می‌دانیم آنها با سعید در زندان اوین چکار می‌کنند. ما باید صدایمان را بلندتر کنیم تا سعید به سلامت به خانه در آمریکا بازگردد."
هفته گذشته فاکس نیوز گزارش داد که مقامات ایرانی به عابدینی قول مراقبت پزشکی داده بودند و او را به بیمارستان بردند اما بدون درمان پزشکی او را دوباره بازگرداندند. به گفته وکیل او، مقامات ایرانی به او گفته‌اند ممکن است دو ماه دیگر طول بکشد تا درمان پزشکی دریافت بکند.
جوردن سکولو، مدیر مرکز قانون و عدالت آمریکا گفت: "چنین تاخیری غیرانسانی و نقض آشکار تعهدات بین‌المللی ایران است. علاوه بر اینکه به سعید مراقبت پزشکی مورد نیاز او را نمی‌دهند، حالا به نظر می‌رسد که مقامات آزار و اذیت جسمی او را نیز بیشتر کرده‌اند. تهدید مداوم در این مورد که او ممکن است به خاطر جراحات داخلی یا توسط هم‌بندهای خود کشته شود فشار زیادی به او می‌آورد."
کشیش زندانی سعید عابدینی همچنین به خانواده‌اش گفته، هم‌بندهایش که به نظر می‌رسد با پلیس اطلاعات ایران ارتباط دارند او را تهدید کرده‌اند که شبانه خفه‌اش می‌کنند و مرگش را تصادفی جلوه می‌دهند. عابدینی در نامه اخیر خود از زندان نوشته که نمی‌تواند خود را پس از تمام شکنجه‌ها بشناسد: "موهایم تراشیده شده، زیر چشمهایم سه برابر باد کرده، صورتم هم باد کرده، ریشم بلند شده."
سعید عابدینی در سال 2005 بازداشت اما پس از دادن تعهد آزاد شد. وقتی او در تابستان گذشته همسر و فرزندانش را ترک کرد و برای ساخت یک پرورشگاه به ایران بازگشت، پلیس او را از اتوبوس پیاده و دستگیر کرد. او پس از ماه‌ها بازداشت بدون تفهیم اتهام، در ماه ژانویه به هشت سال زندان محکوم شد.
خانواده و وکلای او به وزارت امور خارجه آمریکا و دیگر گروه‌های دولتی و خصوصی فشار می‌آورند که آزادی او را تسهیل کنند. به رغم این‌که هفته گذشته مقامات قضایی بار دیگر درخواست تجدیدنظر عابدینی را رد کرده‌اند، وکلای او به امید آزادیش به فشار آوردن ادامه می دهند.

بی‌توجهی به وضعیت مریم شفیع‌پور در بند وزارت اطلاعات



نقض حقوق بشر در زندان‌های ایران هم چنان پا برجاست

مریم شفیع‌پور فعال دانشجویی محروم از تحصیل زندانی است که بعد از به ریاست جمهوری رسیدن آقای روحانی دستگیر و در بند تحت نظارت وزارت اطاعات در زندان اوین به سر می‌برد.
مریم شفیع‌پور در زندان اوین به سر می‌برد، چندین بار احساس ضعف هم‌راه با تپش قلب شدید یعنی۱۴۰ تپش در دقیقه داشته و تنها در پی یک بی‌هوشی کامل به بهداری زندان منتقل می‌شود. گفته می‌شود که علی‌رغم تقضای پزشک بهداری برای گرفتن «ام آر آی»، مسوولان زندان به این تقاضا توجهی نشان نمی‌دهند.
این زندانی سیاسی هم‌چنین از دندان درد شدید شکایت کرده و تاکنون به تقاضای وی برای معاینه توسط یک دندان‌پزشک توجه نشده است.
شفیع‌پور، روز پنجم مرداد ماه امسال و پس از حضور در دادسرای شماره ۲«شهید مقدس» در زندان اوین، به دستور بازپرس این شعبه بازداشت شده و بیش از دو ماه را در بند ۲۰۹ زندان اوین که زیر نظر وزارت اطلاعات اداره می‌شود، سپری کرده است.
این دانشجوی اخراجی رشته‌ی مهندسی کشاورزی دانشگاه بین‌المللی قزوین، اولین دانشجوی بازداشت شده پس از انتخاب شدن آقای حسن روحانی به ریاست جمهوری است و از روز هشتم مهر ماه امسال به بند زنان زندان اوین منتقل شده است.
او در سال ۸۹ نیز از سوی دادگاه انقلاب قزوین به خاطر فعالیت‌های دانشجویی و وبلاگ‌نویسی به یک سال حبس تعلیقی به مدت ۵ سال محکوم شده بود.
 مریم شفیع‌پور در سال ۸۸، در ستاد انتخاباتی مهدی کروبی‌ فعالیت می‌کرد.
از بازداشت خانم شفیع‌پور پنج ماه می‌گذرد و حتی بعد از دادگاه اول، او همچنین در بلا تکلیفی به سر می‌برد.
محمود شفیع‌پور، پدر مریم در گفت و گو با سایت کلمه گفته بود که نوع پرونده‌سازی، اتهامات وارده و برخوردی که پیشتر با مریم شده بود یادآور رفتار نیروهای امنیتی در سال ۸۸ است.
یک منبع نزدیک به خانواده شفیع‌پور، اتهام‌های وارده به مریم«واهی» و «بی اساس» خوانده می‌گوید هیچ مدرکی علیه مریم وجود نداردبه گفته این فرد، با وجود ظاهر ضعیف مریم و وزنی که از دست داده، اما از روحیه بالایی برخوردار است و هیچ یک از اتهام‌های خود را قبول نکرده است.

مضحکه حقوق شهروندی در جمهوری اسلامی!



انترناسیونال ٥٣٧
حمید تقوایی
در منشورکذائی حقوق شهروندی روحانی و سرو صدائی که "اصلاح طلبان" سابق و اسبق حول آن به راه انداخته اند یک "نکته کوچک" از قلم می افتد: در ایران رژیمی حاکم است که با هر نوع مدنیت و مفهوم شهروند و حقوق شهروندی اساسا و هویتا مغایر است!
این اولین بار نیست که برپا کنندگان و حامیان صریح و یا شرمگین نظام قرون وسطائی جمهوری اسلامی بر سر مفاهیم و مقولات سیاسی متعلق به عصر حاضر گرد و خاک میکنند. دوره گفتگوی تمدنها و عروج پاسدار- ولترهای خاتمی چی هنوز در یادها زنده است. قتلهای زنجیره ای راه انداخته بودند و از تمدن و مدنیت دم میزدند. حالا هم حکومتی که در کارنامه صد روزه اش بطور متوسط روزی سه نفر به چوبه دار سپرده شده است به یاد حقوق شهروندی افتاده است. اما مشکل، خامنه ای و خاتمی و روحانی و این یا آن جناح حکومت نیست. خانه از پای بست ویران است. در گفتمان بر سر حقوق شهروندی، مدنیت و جامعه مدنی فرض گرفته میشود، در حالی که جمهوری اسلامی نه بر مدنیت بلکه بر اسلامیت و تبعیض مذهبی مبتنی است.


مضمون آنچه بنام حقوق شهروندی سرهم کرده اند خود بهترین گواه ضدیت جمهوری اسلامی با ابتدائی ترین حقوق مردم است. اولین بند منشور میگوید: "کلیه اتباع ایران صرف نظر از جنسیت، قومیت، ثروت، طبقه اجتماعی، نژاد و یا امثال آن از حقوق شهروندي ... برخوردارمی باشند!" یعنی اولا کلیه ساکنین غیر تبعه - از جمله میلیونها افغانی ساکن ایران - رسما از حقوق شهروندی برخوردار نمی باشند. و ثانیا از مذهب اتباع ایران صرف نظر نمیشود! دیگر بندها نیز بروشنی نشان میدهد که منظور از شهروند عبارتست از "امت اسلامی"؛ یعنی در درجه اول شیعیان - مردان شیعه- در درجه بعد سنیها، و در ردیف سوم کسانی که بحکم قانون اساسی مذهبشان برسمیت شناخته شده یعنی یهودیها، مسیحیان و یا زردشتیان. بقیه آدم حساب نمیشوند. مردم منسوب به مذاهب دیگر و بی خدایان قانونا حقوقی ندارند.
اما به آنان هم که ظاهرا حقی اعطا شده، بلافاصله با یک تبصره "قانونی" و "موازین اسلامی" و غیره پس گرفته شده است. منشور اعلام میکند "هیچ شهروندی را نمیتوان از حق حیات محروم ساخت مگر بر اساس حکم دادگاهها و بر مبنای موازین قانونی"! یعنی بحکم و بر مبنای همان موازین قانونی که تا کنون ده ها هزار نفر را به قتلگاه فرستاده است، خاوران ها را آباد کرده است و مدال بیشترین اعدام سرانه در دنیا را نصیب جمهوری اسلامی کرده است! این احترام به حق حیات نیست، برسمیت شناسی حق سلب حیات بوسیله ماشین آدمکشی شرعی و قانونی جمهوری اسلامی است!


منشور اعلام میکند " دولت به آزادي نشریات و مطبوعات، رسانه ها ... در صورتیکه مخلّ به مبانی اسلام یا حقوق عمومی نباشند، در چارچوب قانون احترام میگذارد". یعنی هررسانه ای که نپسندد را میگیرد و میبندد و توقیف میکند!

" با توجه به تعالیم دین مبین اسلام، قانون اساسی جمهوري اسلامی ایران و مبانی ملّی و دینی و تاریخ تمدن این سرزمین، شناسایی، توسعه، اجرا و تضمین حقوق شهروندي مردم ... تکلیف دولت است."
یعنی دولت کماکان ابزارتحمیل بیحقوقی های اسلامی به توده مردم و ماشین "شناسایی و توسعه و اجرا و تضمین" سرکوب هر کسی است که تن به این بیحقوقی ها ندهد.

" دولت موظف است به حقوق زنان در تمامی جهات با توجه به موازین قانونی..". یعنی با توجه به موازین دو زن = یکمرد!
"زنان بایستی از تمامی امکانات براي بهره مندي از حق انتخاب پوشش مناسب هماهنگ با معیارهاي اسلامی – ایرانی بهره مند شوند. دولت موظف است تمهیدات لازم جهت ترویج پوشش مناسب را اتخاذ نماید"! یعنی حجاب اجباری بعلاوه گشتهای ارشاد بعلاوه تمهیدانی نظیر بازداشت و شلاق زدن بد حجابها!
و ...

سند انقیاد مذهبی جامعه را نوشته اند و اسمش را گذاشته اند منشور حقوق مدنی! این سند تنها تاکید مجددی بر این واقعیت است که جمهوری اسلامی نظام "امت اسلام" و بندگی اسلامی است! نظامی که قانون اساسی اش، سیستم قضائی اش، جرم و جرم شناسی و قاضی و دادگاه و مجازاتهایش، سیستم تحصیلی اش، اخلاقیات و ارزشهایش، و کل قوانین و نهادها و تمام تار و پودش بر یک درک متحجر قبیله ای - عشیرتی از جامعه و مردم مبتنی است.

در نظامی که نیمی از جامعه رسما و قانونا ضعیفه و تحت قیمومیت مرد محسوب میشود، کالا و برده جنسی مردان است و بدون اجازه قیم خود حق سفر و ازدواج و طلاق و مسافرت ندارد، از حق شرکت در فعالیتها ورزشی و اجتماعی و حتی انتخاب لباس خود محروم است و مدام از منبرهای نماز جمعه و رسانه های دولتی مورد شنیع ترین توهینها و بی حرمتیها قرار میگیرد؛
در نظامی که مسلمانان غیر شیعه نیمه انسان و غیرمسلمانها اصلا آدم حساب نمیشوند و بی خدایان و ترک کنندگان دین اسلام رسما و قانونا باید بقتل برسند؛
در نظامی که بقول منصور حکمت "رابطه جنسی بدون داغ مذهب بر کفل مرتکبینش گناه کبیره است" و به جرم رابطه جنسی افراد را شلاق میزنند و سنگسار و اعدام میکند؛
در نظامی که آزادی اندیشه و قلم و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی قانونا و رسما در مسلخ اسلام و مقدسات اسلامی سر بریده میشود؛
در چنین سیستمی صحبت از شهروندی و حقوق شهروندان مضحکه و شوخی تلخی بیش نیست. اگر در فاشیسم هیتلری آلمان و آپارتاید نژادی آفریقای جنوبی حقوق شهروندی جائی داشت در رژیم فاشیسم مذهبی و آپارتاید جنسی در ایران نیز میشود از حقوق شهروندان صحبت کرد. جمهوری اسلامی یعنی نفی و سلب سیستماتیک ابتدائی ترین حقوق مردم، و سرکوب سیستماتیک جامعه ای که تن به این بندگی اسلامی نمیدهد! این نظام را باید با تمامی جناحها و مدافعین و نیمه مدافعین ملی- اسلامی اش و بهمراه قانون اساسی و لایحه قصاص و منشور حقوق شهروندی و دیگر قوانین متحجر ضد انسانی اش به زباله دان تاریخ فرستاد.


برای مردم ایران تنها یک راه برای برخورداری از حقوق شهروندی وجود دارد: سرنگون کردن جمهوری اسلامی! کسی که واقعا مدافع حقوق شهروندان است باید قبل از هر چیز در برابر کل حکومت بایستد و برای سرنگونی آن مبارزه کند. راه دیگری وجود ندارد.