محمد بن
عمر بن واغدی از معمر بن راشد ،از زهری ،از سعید بن مسیب ،از قول پدرش بیان می
کند.چون مرگ ابوطالب فرا رسید پیامبر پیش او آمد و عبدالله بن ابوامیه و ابوجهل بن
هشام هم نزد او بودند.پیامبر فرمود:عمو جان،لا اله الا الله بگو و من در پیشگاه
خداوند گواهی خواهم داد که که این گزاره را گفتی.ابوجهل و عبدالله بن امیه به
ابوطالب گفتند:آیا می خواهی از دین و آیین عبدالطلب برگردی؟و پیامبر همچنان پافشاری
می کرد که عمو جان الا اله الا الله بگو و آن دو نیز همچنان می گفتند از آیین
عبدالمطلب بر نگردی.و واپسین سخنی که ابوطالب گفت
این بود که من بر آیین عبدالمطلبم .و در گذشت و پیامبر فرمود:تا هنگامی که
مرا بازندارند برای تو آمرزش می خوام ،و پیامبر پس از مرگ ابوطالب برای او آمرزش
خواست تا این آین فرو فرستاده شد.
سیره
شریف نبوی ،محمد بن سعد کاتب واغدی،پوشینه یک برگ 111
سوره 9
توبه-پشیمانی آیه 114بر پایه ی داستانی که این واپسین آیه ای که در مدینه فرو
فرستاده شد.
و
ابراهیم هم که برای پدرش (چم عمویش) از الله آمرزش خواست این نبود مگر به برابر پیمانی
که با او کرده بود (که باور آورد) و چون
بر او به درستی شد که وی دشمن الله است از او بیزاری جست، که ابراهیم خود کسی
بسیار الله ترس و بردبار بود.