۱۸ بهمن ۱۳۹۳

به من (از سوی الله) دستور داده شده با مردم بجنگم

محمد ابن عبدالله در ابتدای اسلام با مهربانی اقدام به دعوت نمودن ساکنان شهر خویش، مکه، به اسلام نمود؛ در این دوران هیچ تندخوئی  در سخنان او مشاهده نمی‌گردد، او همان پسر زیرک یتیمی بود که خدیجه دست او را گرفت، وی خویش را کاملا مدیون این زن می‌دانست تا انجائی که در زمان حیات او هیچ زن دیگری را اختیار نکرد، پس از مرگ این زن و همچنین ابوطالب که از بزرگان قبیله‌ی خویش بود، احساس تنهائی نمود؛ فشار بر او و پیروانش هر روز زیادتر می‌شد، این فشارها بدانجا رسید که او اقدام به تمجید از لات، عزی و منات نمود؛ البته پس از اینکه متوجه شد با این تعریف کل اعتقادات او زیر سؤال خواهد رفت، بیان نمود که آیات خوانده شده سخنانی بوده  که از سوی شیطان بر وی القا شده است.
       
میل به تسامح و البته داشتن تلورانس بالا "در قیاس با آیات مدنی" در تمام آیات مکی قرآن هویداست؛ سخنان مهرورزانه‌ی او باعث گردیده بود که در مکه طرفدارانی پیدا نماید؛ آواز این دعوت به یثرب نیز رسید، او در این شهر برای خودش طرفدارنی را پیدا نمود، طرفدارانی در میان دو قبیله‌ی عرب ساکن در این شهر.
       
در آن زمان در یثرب سه قبیله‌ی یهودی بنی‌قریظه، بنی‌قینقاع و بنی نضیر نیز ساکن بودند؛ محمد به قصد جلب توجه این سه قبیله‌ی یهودی، اقدام به تعریف از دین یهود نمود و مانند آنان که تمام پادشاهان خوب خود را پیامبر می‌دانستند، آنان را نیز پیامبر انگاشت؛ او بیشترین بهره را از تورات برد به گونه‌ای که اکثر داستانهای قرآن، اقتباس شده از تورات است؛ ولی با این حال کمتر یهودی به او ایمان آورد؛ محمد و یارانش در شهر یثرب روز به روز فقیرتر و تنگ دست‌تر می‌شدند؛ قطع به یقین نقطه‌ی آغاز تحول در اسلام و افکار محمد، جنگ بدر بود؛ او پیش از این درگیری تصمیم گرفت  به کاروان‌های تجاری مکیان که از داد و ستد با شام بر می‌گشتند، حمله کند؛ مکیان برای دفاع از مال‌التجاره‌ی خویش و در دفاع از کاروان تجاریشان بسیج شدند؛ این دو گروه در مکانی به نام بدر(نام روستائی بود) با هم درگیر شدند.
یاران محمد در این جنگ پیروز شدند و علاوه بر دستیابی به اموال کاروان، برای رهائی اسیران درخواست فدیه‌ی زیادی نمودند؛ البته او دست کم دو نفر از اسیران را گردن زد.
رهبر اسلام سرمست از این پیروزی، این آیه را از قول خدایش، الله، می‌گوید:
     
وَإِذْ يَعِدُكُمُ اللّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتِيْنِ أَنَّهَا لَكُمْ وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذَاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَيُرِيدُ اللّهُ أَن يُحِقَّ الحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَيَقْطَعَ دَابِرَ الْكَافِرِينَ (انفال/7)  و (به ياد بياوريد) هنگامي را كه خداوند به شما وعده داد كه يكي از دو گروه (كاروان تجاري قريش يا لشكر آنها) براي شما خواهد بود اما شما دوست مي‏داشتيد كه كاروان براي شما باشد (و بر آن پيروز شويد) ولي خداوند مي‏خواهد حق را با كلمات خود تقويت و ريشه كافران را قطع كند (لذا شما را با لشگر قريش درگير ساخت). (ترجمه از مکارم شیرازی)


او متوجه اهمیت و سود فروانی که در جنگ برایش نهفته بود گردید، بنابراین مسلمانان را به جنگ هر چه بیشتر تشویق نمود:
یا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ إِن يَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُواْ مِئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُم مِّئَةٌ يَغْلِبُواْ أَلْفًا مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ يَفْقَهُونَ  (انفال/65)  اى پيامبر، مؤمنان را به جنگ تشویق کن، اگر از میان شما بيست نفر شكيبا باشند، بر دويست نفر غلبه خواهند كرد و اگر از شما صد نفر باشند بر هزار نفر از كافران غلبه مى‏كنند، زیرا که اینان گروهی هستند که (چیزی) نمی‌دانند.
محمد و یاران او پس از این بود که متوجه اهمیت جنگ شدند و او درگیری یاران خویش با مخالفان عقیدتی را جهاد اعلام نمود؛ واژه‌ی جهاد از این پس وارد فرهنگ اسلام شد و از ارکان این دین گردید.
     
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِيكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ (صف/10ای کسانی که ايمان آورده‏ايد آيا شما را به تجارتی راهنمائی كنم كه از عذاب دردناكی رهائی‌تان می‌نماید؟
       
تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ (صف/11به الله و فرستاده‌ی او ايمان بياوريد، و در راه الله با مالهای‌تان و جانهای‌تان جهاد كنيد، اين برای شما از هر چيز بهتر است (البته) اگر بدانيد.
       
پس از این دوره است که محمد خوی وحشی‌گری‌اش را نشان داد، او تقریبا هر یک ماه و نیم از عمرش را در جنگ بسر می‌برد؛ وی از زنان به اسارت گرفته شده با عنوانملک یمین یاد نمود و این زنان را بردگان جنسی می‌دانست، ایشان حتی در جنگی که با یکی از قبایل یهودی داشتند پس از تقسیم زنان، دختران و پسران آنان در میان یاران خویش؛ زیادی از آنان را به ساکنان نجد فروخت و اسلحه خرید؛ میراثی که محمد پس از این دوره بر جای گذاشت چیزی جز کشتن مردان و به اسارت گرفته شدن زنان نبود:
     
وَأَنزَلَ الَّذِينَ ظَاهَرُوهُم مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِن صَيَاصِيهِمْ وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِيقًا تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِيقًا (احزاب/26الله گروهی از اهل كتاب( را كه از آنها عربهای غیر مسلمان) حمايت كردند از قلعه‏های محكمشان پائين كشيد، و در دلهایشان دلهره افکند، گروهی را می‌کشتید و گروهي را اسير می‌كرديد.
     
این آیه در مورد کشتار تمام مردان قبیله‌ی یهودی بنی قریظه بود و منظور از اینکه عده‌ای به اسارت گرفته شدند کسانی جز زنان دختران و پسران نوجوان این قبیله نیست.
       
در احادیثی که در این دوران از وی نقل شده بوئی از تسامح نیست، این احادیث به قدری مستند و مستدل است که نه شیعه می‌تواند آنان را رد نمایند و نه اهل سنت، یکی از معروفترین این احادیث، حدیثی است که در صحیح بخاری و مسلم آمده است:
      "
أمرت أن أقاتل الناس حتى يشهدوا ألا إله إلا الله وأن محمدا رسول الله ، ويقيموا الصلاة ويؤتوا الزكاة ، فإذا فعلوا ذلك عصموا مني دماءهم وأموالهم إلا بحق الإسلام وحسابهم على الله".
به من (از سوی الله) دستور داده شده با مردم بجنگم تا  گواهی دهند که غیر از الله خدائی نیست و محمد فرستاده‌‌ی اوست و (مانند ما) نماز بخوانند و  زکات را پرداخت کنند؛ پس اگر این را انجام دادند، خون و مال اينها از جانب من محترم است مگر به حق اسلام و حساب آنها با الله است.
(
صحیح بخاری کتاب الجهاد و السیر حدیث شماره 2786 
     
این حدیث در صحیح مسلم کتاب الایمان نیز آمده است.
       
همچنین در منابع مختلف شیعه:
        
فانما امرت ان اقاتل الناس حتی یقولوا لا اله الا الله فاذا قالوها عصموا منی دمائهم و اموالهم.
بحارالانوار، ج 65، ص 242 و در عیون اخبار الرضاء نوشته شیخ صدوق جلد 1 صفحه 70
البته آیات مختلفی از قرآن در این باره وجود دارد.
     
قرآن به مسلمانان دستور می‌دهد که تمام کافران را گردن بزنید و حتی سر انگشتانشان را نیز قطع نمائید:
     
إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلآئِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُواْ الرَّعْبَ فَاضْرِبُواْ فَوْقَ الأَعْنَاقِ وَاضْرِبُواْ مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ
(
انفال/12)  هنگامیکه كه پروردگارت به فرشتگان وحى فرستاد كه من با شما هستم، مؤمنان را محکم بدارید كه به زودى در دل كافران هراس مى‏افكنم، پس گردن‌ها و انگشتان‌شان را قطع كنيد.
     
و یا در این آیه:
     
فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُواْ لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَآتَوُاْ الزَّكَاةَ فَخَلُّواْ سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ  (توبه/5و هنگامیکه ماههاى حرام به پایان رسید، پس در آن هنگام مشركان را هرجا كه يافتيد بكشيد و آنان را (به اسارت) بگیرید و محاصره‏‌ی‌شان كنيد و همه جا در كمين آنان بنشینید، پس اگر  توبه كردند و نماز برپا داشتند و زكات پرداخت کردند، آنان را آزاد بگذاريد كه الله آمرزشگری است مهربان.