امامنقی بر بالای منبر در حال تعريف و تمجيد از مقام امامت بودند که فرمودند:
هرکسی که باطل بودن ولایت ما به ذهنش خطور کند، گناهکار و جهنمی است.
شخصی بلند شد و عرض کرد:
يبن رسولولا! من ذهن منحرفی دارم و هر چه تلاش میکنم شما را معصوم فرض کرده و ولايتتان را صحيح بدانم، نمیتوانم.
امام فرمود:
حداقل بر زبان نياوريد چون اگر بيان کنيد تبديل به سنگ میشويد.
دوباره شخصی بلند شد و عرض کرد:
ای فرزند رسول! من چند روز قبل پشت سر شما فحش خواهر و مادر نثارتان کردم ولی تبديل به سنگ نشدم.
امام مکثی کرد و فرمود:
به هرحال اگر سنگ هم نشويد بدانيد حرامزاده هستيد.
در اين هنگام دو برادر دوقلو برخواسته و گفتند:
اماما! ما دو برادر دوقلو هستيم؛ يکی از ما امامت شما را قبول دارد و ديگری آن را از ريشه نفی میکند. آيا ما هم حرامزاده هستيم!!؟
امام که ديگر استدلالات منطقی شان ته کشیده بود و از فرط عصبانیت خون به مغزشان نمیرسيد، به شیوه جد بزرگوارشان، علی آب طالبی، ذوالنقار را از نیام بیرون کشیده و برای جهاد فی سبیل الله و جداسازی سر از تن سئوال کنندگان ، عربده کشان بسوی جمعيت حمله ور شدند.
واکنشهای منطقی امام برای پاسخگويی به شبهات مردم