گفتاردر مورد واقعیت اسلام و ایران هدف این وب لاگ روشن سازی و گفتن حقیقت در مورد اسلام ،دین اهریمنی که توسط سلمان تازی تهیه گردیدو سپس توانست محمد ابن عبدالله را به عنوان پیامبر به مردم معرفی کرد.در این وب لاگ نقد اسلام به جدیت دنبال می شود و هیچ گونه احترامی برای دین تازیان قائل نیست.تنها نجات ایران نابودی جمهوری اسلامی می باشد. و تا این اسلام کفن نشود این وطن وطن نشود.
۱۸ مهر ۱۳۹۱
قشبرجستهی ازدواج «شاپور اول ساسانی» با «ملکه آذر آناهیتا» در تنگ قندیل به صورت تعمدی تخریب شد.
به گفته ی برخی منابع محلی، شلیک گلوله یا اصابت جسمی سخت مانند پتک، عامل تخریب این میراث دوره ی ساسانی است. در این آسیبرسانی، بخشهایی از سن
گ دیواره سمت راست، بخشهایی از خود اثر و پایین نقشبرجسته تخریب شده است.
این نقشبرجسته که صحنه ی ازدواج شاپور اول ساسانی با ملکه آذر آناهیتا را در حضور موبد موبدان (کرتیر) نشان میدهد، در فاصله 25 کیلومتری شمالغربی «کازرون» و در فاصله یککیلومتری روستای «قندیل» واقع شده است.
به گفته باستانشناسان نقش قندیل چه در فرم و تراش و چه در محتوا، از جمله نفیسترین و باارزشترین نقوش تاریخی تمدن ایران محسوب میشود، چرا که علاوه بر روایت تاریخی که توسط این نقش بازگو میشود، آن را میتوان در ردیف انگشتشمار نقوش باستانی ایرانی قرار داد که تصویری از یک زن ایرانی با پوشش مخصوص به خود در آن نگاشته شده است.
لازم به ذکر است که این اثر در تاریخ ۱۱ دی ۱۳۸۰ با شماره ثبت ۴۵۳۹ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده بود اما این موضوع نیز مانع از تخریب این اثر و آثار مشابه آن در مناطق اطراف نشد.
سال گذشته نیز قسمتی از یکی از نقشبرجستههای ساسانی در تنگ چوگان عامدانه به وسیله پتک تخریب شد و از بین رفت. همچنین یک نقشبرجسته ساسانی دیگر به نام «سرآب بهرام» در شهرستان «نورآباد» در همسایگی شهرستان کازرون نیز به وسیله شلیک گلولههای پیدرپی توسط برخی اهالی روستاهای اطراف اثر و افرادی که برای تفریح و شکار به این منطقه میرفتند به میزان زیادی آسیب دیده است.
این نقشبرجسته که صحنه ی ازدواج شاپور اول ساسانی با ملکه آذر آناهیتا را در حضور موبد موبدان (کرتیر) نشان میدهد، در فاصله 25 کیلومتری شمالغربی «کازرون» و در فاصله یککیلومتری روستای «قندیل» واقع شده است.
به گفته باستانشناسان نقش قندیل چه در فرم و تراش و چه در محتوا، از جمله نفیسترین و باارزشترین نقوش تاریخی تمدن ایران محسوب میشود، چرا که علاوه بر روایت تاریخی که توسط این نقش بازگو میشود، آن را میتوان در ردیف انگشتشمار نقوش باستانی ایرانی قرار داد که تصویری از یک زن ایرانی با پوشش مخصوص به خود در آن نگاشته شده است.
لازم به ذکر است که این اثر در تاریخ ۱۱ دی ۱۳۸۰ با شماره ثبت ۴۵۳۹ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده بود اما این موضوع نیز مانع از تخریب این اثر و آثار مشابه آن در مناطق اطراف نشد.
سال گذشته نیز قسمتی از یکی از نقشبرجستههای ساسانی در تنگ چوگان عامدانه به وسیله پتک تخریب شد و از بین رفت. همچنین یک نقشبرجسته ساسانی دیگر به نام «سرآب بهرام» در شهرستان «نورآباد» در همسایگی شهرستان کازرون نیز به وسیله شلیک گلولههای پیدرپی توسط برخی اهالی روستاهای اطراف اثر و افرادی که برای تفریح و شکار به این منطقه میرفتند به میزان زیادی آسیب دیده است.
سخنان زنستیزانه علی ابن ابیطالب در نهجالبلاغه.
به یقین علی ابن ابیطالب که او را مولای متقیان میخوانند یکی از زنستیزان بزرگ در میان شخصیتهای مقدس اسلامی است. در اینجا برخی از سخنان زنستیزانه ایشان را به نقل از نهجالبلاغه بیان می
نمایم، این سخنان خود به اندازه کافی گویاست و نیازی به شرح اضافه دیده نمیشود:
و بپرهیز از مشورت با زنان که رأیشان پوچ و عزمشان سست است. بر چشمانشان پرده(حجاب) بینداز که هر چه این پرده استوارتر باشد، آنها به عفاف پایبندترند. بیرون رفتن زنان از خانه آنگونه زشت نیست که تو کسی را به خانه آوری که شایستهی اعتماد نباشد! اگر میتوانی آنگونه رفتار کن که غیر از تو کس دیگری را نشناسد. زن در کاری که با مقام او سازگار نیست تسلط نده که زن همچون گلی است خوشبو نه قهرمان و کارفرما. در احترام گذاشتن به او زیادروی نکن و چنان امیدوارش مکن که به شفاعت از دیگران بپردازد. برای هریک از خدمتکاران خویش کاری را تعیین کن تا در برابر تو جوابگوی آن باشد و انجام خدمت تو را به دیگری(کنیز) واگذار نکند؛
او همچنین در اینجا به عایشه بعنوان یک زن توهین مینماید:
(شما ای مردان!) سربازان زنی هستید!؟ و پیرو جانور زبان بستهای(شتر عایشه) شدید..... .(خطبهی شمارهی 13)
و یا در اینجا:
ای مردنمایان نامرد! خَردتان مانند رؤیای کودکان و زنان پا به حجله گذاشته است. دلم میخواست که شما را نمیدیدم و نمیشناختم... . (خطبهی 27)
و بپرهیز از مشورت با زنان که رأیشان پوچ و عزمشان سست است. بر چشمانشان پرده(حجاب) بینداز که هر چه این پرده استوارتر باشد، آنها به عفاف پایبندترند. بیرون رفتن زنان از خانه آنگونه زشت نیست که تو کسی را به خانه آوری که شایستهی اعتماد نباشد! اگر میتوانی آنگونه رفتار کن که غیر از تو کس دیگری را نشناسد. زن در کاری که با مقام او سازگار نیست تسلط نده که زن همچون گلی است خوشبو نه قهرمان و کارفرما. در احترام گذاشتن به او زیادروی نکن و چنان امیدوارش مکن که به شفاعت از دیگران بپردازد. برای هریک از خدمتکاران خویش کاری را تعیین کن تا در برابر تو جوابگوی آن باشد و انجام خدمت تو را به دیگری(کنیز) واگذار نکند؛
او همچنین در اینجا به عایشه بعنوان یک زن توهین مینماید:
(شما ای مردان!) سربازان زنی هستید!؟ و پیرو جانور زبان بستهای(شتر عایشه) شدید..... .(خطبهی شمارهی 13)
و یا در اینجا:
ای مردنمایان نامرد! خَردتان مانند رؤیای کودکان و زنان پا به حجله گذاشته است. دلم میخواست که شما را نمیدیدم و نمیشناختم... . (خطبهی 27)
هدف دامها سیر کردن شکمهایشان است و هدف درندگان، دشمنی با دیگران! و
مهمترین فکر زنان، زینت زندگانی دنیائی و فساد در آن است . همانا مؤمنین
فروتن هستند و همانا مؤمینی از خدا ترسانند. (خطبهی شمارهی ) 154
فیلسوفان دینی تلاشی برای تدوام نظلم پلید اسلامی آخوندی
اکبر
گنجی، عطاالله مهاجرانی، عبدالعلی بازرگان، عبدالکریم سروش، و محسن کدیور
پنج تن فیلسوف نمایانی که دو هفته گذشته در لندن “اتاق فکر جنبش سبز″ را
راه اندازی کردند. این متفکر نماها، در تلاشند تا حکومت اسلامی آب بند را
همچنان در ایران نگاه دارند. رژیمی که برای دگر اندیش در آن جایی نیست، و
قومیت های ایرانی همچنان از صحنه سیاست بدورند، و شهروند دست دوم به شمار
می آیند.
عشق بازی ولی وقیه و فرزند خمینی پتیاره
اینهم
بوسیدن و عشقبازی دو آخوند، ولی وقیح و حسن خمینی. به راستی ننگ آور و
موجب شرمساری نیست که ملت ایران این چنین اسیر یک مشت دزد مفتخور، و بی
غیرت زنباره به نام آخوند شده است؟ آیا ما ملت ذلیل شده و بدبختی نیستیم که
حسن خمینی نوه دردانه آن جنایتکار بخواهد رئیس جمهور ما بشود؟ ننگ بر ما و
نفرین بر نا انسان هایی که به این جانوران از این ببعد رأی دهند، و آنان
را تأیید کنند.
فتنه آخوندیسم و اسلام تبهکار
دکتر کورش آریامنش گزارش می دهد:
فتنه آخوندیسم تبهکار
ایران در آتش فتنه آخوندیسم تبهکار می سوزد. شورش
توطئه گران همه جا را گرفته است. هر روز گوشه ای از کشور به ویرانی کشانده می شود.
مغازه ها، بانک ها، شرکت ها و بویژه مراکز اقتصادی کشور مورد تهاجم و یورش آشوب
طلبان و هدف اصلی شورشیان می باشد. رعب و وحشت و اضطراب همه جا حکمفرمایی می کند.
مردم کوچه و بازار بوسیله روشنفکرمابان کینه جو و قدرت طلب ولی بی خرد و ناآگاه
دچار هیستریک شده اند و بدون آنکه بدانند چه می خواهند بی اراده به خیابانها ریخته
و شعارهایی را که به دهان آنها نهاده اند، سر می دهند.
شورشیان برای ایجاد هیجان در مردم، به در خانه ها می
روند و درخواست پنبه و دستمال و مرکور کرم و دارو می کنند:
" دارند جوانان را در خیابان ها می
کشند. دارند مادران را داغدار می کنند. دارند پدر و مادر و فرزند همه را یکجا بقتل
می رسانند. به خیابان ها بریزید و آنها را نجات دهید...."
توطئه گران بخوبی هدایت شده اند. در کف خیابان ها
مرکور کرم و مواد سرخرنگ می ریزند تا نشان دهند اینها آثار خون کسانی است که کشته
شده اند. نقش بازی های دلقک مابانه همه جا را فرا گرفته است. جسدهای دروغین در روی
چند تخته پاره بر روی دوش و بر سر و دست ویران کننده گان ایران به هر گوشه ای
کشانده می شوند و فریادهای دیوانه وار و نعره ها و جیغها و دشنام ها و شعارها را
بهمراه خود به همه جا می دوانند. آنها لاستیک ها را در وسط خیابانها می سوزانند و
از رانندگان اتوموبیل ها می خواهند که برای ایجاد هیاهو وسر و صدا، بوق ها را بصدا
در آورند. آتش و دود از هرسویی زبانه می کشد. سینماها و بانکها در میان شعله های
وحشتناک می سوزند و فریاد " وااسلاما، وادینا، دین اسلام از دست رفت، قران
نابود شد، وامذهبا، وامذهبا...." گوش فلک را کر می کند. بچه های خردسال و
جوانان تحریک شده، با سنگ و چوب و چماق به شیشه های مغازه می کوبند.
توطئه گران با برنامه کامل، بسیاری از مردم از همه
جا بیخبر ولی غالبا تماشاگر را از عقب مورد حمله قرار می دهند و مضروب و مجروح می
کنند و یا به قتل می رسانند و سپس مجروح، یا جسد کشته را بر سر دستها گرفته و در
کوچه ها و خیابانها می دوند و فریاد " شهید، شهید" راه می اندازند. آخوندها
در همه جا غوغا می کنند. دروغ و تزویر است که بخورد همگان می دهند و با هزاران حیله
و در کمال حقه بازی، مردم را به هیجان می آورلد. در هر کوچه و
خیابان و مسجد و غیره است که نوحه و زاری راه انداخته و با مرثیه سرایی و نوحه
خوانی مردم را وادار به گریه و آه و ناله کرده اند. فریادهای مشمئز کننده و کریه
آخوندها و لاتها و تبهکاران با ریش و پشم و بدون ریش اطراف آنها، همچون سوهان روح
ایران پرستان را سوهان می زند ولی دقیقا توده نادان را به شورش می کشاند و از آنها
سلب اراده می کند.
از در و دیوار آثار نکبت و بدبختی می بارد. رنج و
ادبار به هر گوشه ای پر و بال می گشاید و جغد ویرانی بر سر بامها به پرواز در می
آید. خوشبختی در حال جان دادن و پیشرفت و ترقی و افتخار در حال مردن و بدبختی و
ویرانی در حال شکل گرفتن و ظهور است. آخوندها تصویر شوم آخوند خمینی را بعنوان یکی
از معجزات بزرگ اسلام و قران در ماه می بینند و بمردم نشان می دهند. برخی
تحصیلکرده های بیخرد که سر اندر پایشان در آتش کینه و حقد و حسد می سوزد آنرا
تایید می کنند. گوشه به گوشه همگان باسمان می نگرند تا تصویر غول خون آشامی را که
با خود چپاول و آدمکشی و تجاوز به ارمغان می آورد، مشاهده نمایند.
هر روز دروغ تازه ای و ترفند و حیله جدیدی و نیرنگ و
حقه نوی شکل می گیرد و مردم را بیش از پیش بیمار می سازد و به شورش در می آورد و
به خیابانها می کشاند.
مسئولان کشور دچار ضعف و زبونی می شوند و نیرو و
توان خود را از دست می دهند و نابخردانه و ناشیانه غقب نشینی می کنند و به شورشیان
بویژه رهبر آنها یعنی آخوندها، هر لحظه امتیازی بیشتر می دهند و راه را برای جسارت
و گستاخی گسترده تر آنها باز می نمایند.
رادیوهای خارجی به یاری توطئه گران می شتابند و
خبرهای دروغین و جعلی پخش می کنند. رادیو بی بی سی هر روز ساعتها مجلس روضه خوانی
و ندبه سرایی راه می اندازد و مغزها را شستشو می دهد و مردم نادان را به ویرانی و
نابودی خانه و خانمان خود تشویق می نماید. اعتصابها همه جا را فلج می کند و
تظاهرات خشونت آمیز و بیرحمانه همه چیز را درهم می کوبد و به ویرانه مبدل می سازد.
مسئولان امر، یکی پس از دیگری میدان را ترک می کنند و از ایران می روند. همه جا را
بوی مرگ و ویرانی در بر می گیرد.
در شهر کرمان، رهبر مردم هیستریک و بیخبر، شیخ مرتضی
فهیم کرمانی است که اطرافش را مجموعه ای از همان تبهکارانی گرفته اند که قبلا در
زندان با آنها خطبه برادری خوانده بود. هرکس با دیگری دشمن است بعنوان دشمن اسلام
و با نسبت دادن بهایی بودن و بیدینی به او، مورد حمله قرار می گیرد و اموالش به
چپاول و یغما می رود. دوران رهبری و حکومت لاتها، چاقوکشها، منحرفان، راهزنان،
یغماگران، دزدان و آخوندهاست.
سرانجام کشور سقوط می کند و توطئه گران و شورشیان در
اثر ضعف و بی تدبیری و تسلیم ارتش برنده می شوند و تاراج خانه ها و کشتار از نو
آغاز می شود و آدمکشان با کشتن بیگناهان برای خود لذت می آفرینند.
شیخ مرتضی فهیم کرمانی در شهر کرمان رییس کمیته و
قاضی شرع می شود و به غارت و آدمکشی یصورت جدید ادامه می دهد و دسته دسته میهن
پرستان را به جوخه مرگ می سپارد.
ریش گذاشتن، تسبیح بدست گرفتن، آیه های قران خواندن،
لباس کثیف پوشیدن و بدن های بوناک و گندیده داشتن و شکل و شمایل مشمئز کننده و
انزجار آور بخود گرفتن...... عملکرد روز می شود و بیرحمی و سفاکی جزو سجایا و صفات
عالی می گردد.
آخوندها در سراسر کشور مسابقه
کشتار می گذارند. هرکسی می کوشد گروه بیشتری را اعدام کند تا شهرت بیشتری بدست
آورد. هر کس تلاش می کند تا آدمکشی خود را با شکل جدیدی همراه نماید تا نامش زودتر
بر سر زبانها بیفتد. یکی انگشت قطع می کند، دیکری مچ دست می برد، سومی از بازو جدا
می سازد، چهارمی قطع دست و پا را در میدان عمومی انجام می دهد، پنجمی بدار می کشد،
ششمی دسته جمعی تیرباران می کند. آخوندی زنی را در جوال می کند و می کشد، آخوند
دیگر زن آبستنی را به میدان مرگ می کشاند و بگلوله می بندد. عمامه بسری از شلاق
زدن لذت می برد، دستاربندی از قطع اعضای بدن احساس لذت می کند و دیگری رضایت خاطرش
را در خونریزی و قتل و اعدام می بیند و برخی آخوندها، کمیته های خود را با شکنجه و
آزار ارضا می نمایند. ولی شیخ مرتضی فهیم کرمانی رو دست همه آخوندها می زند و با
اجرای اسلام راستین راستین و پیروی دقیق و صحیح از دستور پیشوایان دین، از یک سو
کینه و انتقام خود را عملی می سازد و از سوی دیگر سریعتر و زودتر از دیگران به
شهرت می رسد و زبانزد خاص و عام می شود و آوازه اش در همه گوشه و کنار کشور می
پیچد و حتی شهرت جهانی پیدا می کند
اشتراک در:
پستها (Atom)