۱۸ مهر ۱۳۹۱

فتنه آخوندیسم و اسلام تبهکار

دکتر کورش آریامنش گزارش می دهد:
فتنه آخوندیسم تبهکار




ایران در آتش فتنه آخوندیسم تبهکار می سوزد. شورش توطئه گران همه جا را گرفته است. هر روز گوشه ای از کشور به ویرانی کشانده می شود. مغازه ها، بانک ها، شرکت ها و بویژه مراکز اقتصادی کشور مورد تهاجم و یورش آشوب طلبان و هدف اصلی شورشیان می باشد. رعب و وحشت و اضطراب همه جا حکمفرمایی می کند. مردم کوچه و بازار بوسیله روشنفکرمابان کینه جو و قدرت طلب ولی بی خرد و ناآگاه دچار هیستریک شده اند و بدون آنکه بدانند چه می خواهند بی اراده به خیابانها ریخته و شعارهایی را که به دهان آنها نهاده اند، سر می دهند.
شورشیان برای ایجاد هیجان در مردم، به در خانه ها می روند و درخواست پنبه و دستمال و مرکور کرم و دارو می کنند:
" دارند جوانان را در خیابان ها می کشند. دارند مادران را داغدار می کنند. دارند پدر و مادر و فرزند همه را یکجا بقتل می رسانند. به خیابان ها بریزید و آنها را نجات دهید...."
توطئه گران بخوبی هدایت شده اند. در کف خیابان ها مرکور کرم و مواد سرخرنگ می ریزند تا نشان دهند اینها آثار خون کسانی است که کشته شده اند. نقش بازی های دلقک مابانه همه جا را فرا گرفته است. جسدهای دروغین در روی چند تخته پاره بر روی دوش و بر سر و دست ویران کننده گان ایران به هر گوشه ای کشانده می شوند و فریادهای دیوانه وار و نعره ها و جیغها و دشنام ها و شعارها را بهمراه خود به همه جا می دوانند. آنها لاستیک ها را در وسط خیابانها می سوزانند و از رانندگان اتوموبیل ها می خواهند که برای ایجاد هیاهو وسر و صدا، بوق ها را بصدا در آورند. آتش و دود از هرسویی زبانه می کشد. سینماها و بانکها در میان شعله های وحشتناک می سوزند و فریاد " وااسلاما، وادینا، دین اسلام از دست رفت، قران نابود شد، وامذهبا، وامذهبا...." گوش فلک را کر می کند. بچه های خردسال و جوانان تحریک شده، با سنگ و چوب و چماق به شیشه های مغازه می کوبند.
توطئه گران با برنامه کامل، بسیاری از مردم از همه جا بیخبر ولی غالبا تماشاگر را از عقب مورد حمله قرار می دهند و مضروب و مجروح می کنند و یا به قتل می رسانند و سپس مجروح، یا جسد کشته را بر سر دستها گرفته و در کوچه ها و خیابانها می دوند و فریاد " شهید، شهید" راه می اندازند. آخوندها در همه جا غوغا می کنند. دروغ و تزویر است که بخورد همگان می دهند و با هزاران حیله و در کمال حقه  بازی، مردم را به هیجان می آورلد. در هر کوچه و خیابان و مسجد و غیره است که نوحه و زاری راه انداخته و با مرثیه سرایی و نوحه خوانی مردم را وادار به گریه و آه و ناله کرده اند. فریادهای مشمئز کننده و کریه آخوندها و لاتها و تبهکاران با ریش و پشم و بدون ریش اطراف آنها، همچون سوهان روح ایران پرستان را سوهان می زند ولی دقیقا توده نادان را به شورش می کشاند و از آنها سلب اراده می کند.
از در و دیوار آثار نکبت و بدبختی می بارد. رنج و ادبار به هر گوشه ای پر و بال می گشاید و جغد ویرانی بر سر بامها به پرواز در می آید. خوشبختی در حال جان دادن و پیشرفت و ترقی و افتخار در حال مردن و بدبختی و ویرانی در حال شکل گرفتن و ظهور است. آخوندها تصویر شوم آخوند خمینی را بعنوان یکی از معجزات بزرگ اسلام و قران در ماه می بینند و بمردم نشان می دهند. برخی تحصیلکرده های بیخرد که سر اندر پایشان در آتش کینه و حقد و حسد می سوزد آنرا تایید می کنند. گوشه به گوشه همگان باسمان می نگرند تا تصویر غول خون آشامی را که با خود چپاول و آدمکشی و تجاوز به ارمغان می آورد، مشاهده نمایند.
هر روز دروغ تازه ای و ترفند و حیله جدیدی و نیرنگ و حقه نوی شکل می گیرد و مردم را بیش از پیش بیمار می سازد و به شورش در می آورد و به خیابانها می کشاند.
مسئولان کشور دچار ضعف و زبونی می شوند و نیرو و توان خود را از دست می دهند و نابخردانه و ناشیانه غقب نشینی می کنند و به شورشیان بویژه رهبر آنها یعنی آخوندها، هر لحظه امتیازی بیشتر می دهند و راه را برای جسارت و گستاخی گسترده تر آنها باز می نمایند.
رادیوهای خارجی به یاری توطئه گران می شتابند و خبرهای دروغین و جعلی پخش می کنند. رادیو بی بی سی هر روز ساعتها مجلس روضه خوانی و ندبه سرایی راه می اندازد و مغزها را شستشو می دهد و مردم نادان را به ویرانی و نابودی خانه و خانمان خود تشویق می نماید. اعتصابها همه جا را فلج می کند و تظاهرات خشونت آمیز و بیرحمانه همه چیز را درهم می کوبد و به ویرانه مبدل می سازد. مسئولان امر، یکی پس از دیگری میدان را ترک می کنند و از ایران می روند. همه جا را بوی مرگ و ویرانی در بر می گیرد.
در شهر کرمان، رهبر مردم هیستریک و بیخبر، شیخ مرتضی فهیم کرمانی است که اطرافش را مجموعه ای از همان تبهکارانی گرفته اند که قبلا در زندان با آنها خطبه برادری خوانده بود. هرکس با دیگری دشمن است بعنوان دشمن اسلام و با نسبت دادن بهایی بودن و بیدینی به او، مورد حمله قرار می گیرد و اموالش به چپاول و یغما می رود. دوران رهبری و حکومت لاتها، چاقوکشها، منحرفان، راهزنان، یغماگران، دزدان و آخوندهاست.
سرانجام کشور سقوط می کند و توطئه گران و شورشیان در اثر ضعف و بی تدبیری و تسلیم ارتش برنده می شوند و تاراج خانه ها و کشتار از نو آغاز می شود و آدمکشان با کشتن بیگناهان برای خود لذت می آفرینند.
شیخ مرتضی فهیم کرمانی در شهر کرمان رییس کمیته و قاضی شرع می شود و به غارت و آدمکشی یصورت جدید ادامه می دهد و دسته دسته میهن پرستان را به جوخه مرگ می سپارد.
ریش گذاشتن، تسبیح بدست گرفتن، آیه های قران خواندن، لباس کثیف پوشیدن و بدن های بوناک و گندیده داشتن و شکل و شمایل مشمئز کننده و انزجار آور بخود گرفتن...... عملکرد روز می شود و بیرحمی و سفاکی جزو سجایا و صفات عالی می گردد.
آخوندها در سراسر کشور مسابقه کشتار می گذارند. هرکسی می کوشد گروه بیشتری را اعدام کند تا شهرت بیشتری بدست آورد. هر کس تلاش می کند تا آدمکشی خود را با شکل جدیدی همراه نماید تا نامش زودتر بر سر زبانها بیفتد. یکی انگشت قطع می کند، دیکری مچ دست می برد، سومی از بازو جدا می سازد، چهارمی قطع دست و پا را در میدان عمومی انجام می دهد، پنجمی بدار می کشد، ششمی دسته جمعی تیرباران می کند. آخوندی زنی را در جوال می کند و می کشد، آخوند دیگر زن آبستنی را به میدان مرگ می کشاند و بگلوله می بندد. عمامه بسری از شلاق زدن لذت می برد، دستاربندی از قطع اعضای بدن احساس لذت می کند و دیگری رضایت خاطرش را در خونریزی و قتل و اعدام می بیند و برخی آخوندها، کمیته های خود را با شکنجه و آزار ارضا می نمایند. ولی شیخ مرتضی فهیم کرمانی رو دست همه آخوندها می زند و با اجرای اسلام راستین راستین و پیروی دقیق و صحیح از دستور پیشوایان دین، از یک سو کینه و انتقام خود را عملی می سازد و از سوی دیگر سریعتر و زودتر از دیگران به شهرت می رسد و زبانزد خاص و عام می شود و آوازه اش در همه گوشه و کنار کشور می پیچد و حتی شهرت جهانی پیدا می کند

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.