حکم حجاب به یکباره از سوی محمد اعلام نشد؛ بلکه
تدریجی بیان گردید، نقطهی آغازین این داستان در هنگام
شب عروسی او با زینب بنت جحش بود. (زن پسر خوانده
محمد) طبری این داستان را اینگونه بیان مینماید(به طور
خلاصه):
انس میگوید رسول الله با زینت دختر جحش عقد کرده بود و قرار شده بود که من عدهای را برای شام دعوت نمایم؛ پس از مدتی رسول الله به من گفت که به مهمانی خاتمه بدهم؛ زنیب در گوشهای نشسته بود و
همگان او را میدیدند او زن زیبائی بود. ...
رسول الله دید که سه نفر مشغول سخن گفتن هستند و هنوز آنجا را ترک نکردهاند، وی به سرعت آنجا را ترک کرد و به اتاق عایشه رفت.
سرانجام آن حضرت به نزد زینب رفت در حالی که این را میخواند:
اى كسانى كه ايمان آوردهايد داخل اتاقهاى پيامبر مشويد مگر آنكه براى [خوردن] طعامى به شما اجازه داده شود آن هم بىآنكه در انتظار پختهشدن آن باشيد ولى هنگامى كه دعوت شديد داخل گرديد و وقتى خوراک خورديد پراكنده شويد بىآنكه سرگرم سخنى گرديد اين رفتار شما پيامبر را مىرنجاند ولى از شما شرم مىدارد و حال آنكه خدا از حق گويى شرم نمىكند و چون از زنان پيامبر چيزى خواستيد از پشت پرده از آنان بخواهيد اين براى دلهاى شما و دلهاى آنان پاكيزهتر است و شما حق نداريد رسول خدا را برنجانيد و مطلقن [نبايد] زنانش را پس از [مرگ] او به نكاح خود درآوريد چرا كه اين كار نزد خدا همواره گناهى بزرگ است.
سپس میان من و خودش پردهای را کشید؛ این جملات پس از مدتی آیهی قرآن شد:
(احزاب/53)
رسول الله دید که سه نفر مشغول سخن گفتن هستند و هنوز آنجا را ترک نکردهاند، وی به سرعت آنجا را ترک کرد و به اتاق عایشه رفت.
سرانجام آن حضرت به نزد زینب رفت در حالی که این را میخواند:
اى كسانى كه ايمان آوردهايد داخل اتاقهاى پيامبر مشويد مگر آنكه براى [خوردن] طعامى به شما اجازه داده شود آن هم بىآنكه در انتظار پختهشدن آن باشيد ولى هنگامى كه دعوت شديد داخل گرديد و وقتى خوراک خورديد پراكنده شويد بىآنكه سرگرم سخنى گرديد اين رفتار شما پيامبر را مىرنجاند ولى از شما شرم مىدارد و حال آنكه خدا از حق گويى شرم نمىكند و چون از زنان پيامبر چيزى خواستيد از پشت پرده از آنان بخواهيد اين براى دلهاى شما و دلهاى آنان پاكيزهتر است و شما حق نداريد رسول خدا را برنجانيد و مطلقن [نبايد] زنانش را پس از [مرگ] او به نكاح خود درآوريد چرا كه اين كار نزد خدا همواره گناهى بزرگ است.
سپس میان من و خودش پردهای را کشید؛ این جملات پس از مدتی آیهی قرآن شد:
(احزاب/53)
رسول الله دید که سه نفر مشغول سخن گفتن هستند و هنوز آنجا را ترک نکردهاند، وی به سرعت آنجا را ترک کرد و به اتاق عایشه رفت.
سرانجام آن حضرت به نزد زینب رفت در حالی که این را میخواند:
اى كسانى كه ايمان آوردهايد داخل اتاقهاى پيامبر مشويد مگر آنكه براى [خوردن] طعامى به شما اجازه داده شود آن هم بىآنكه در انتظار پختهشدن آن باشيد ولى هنگامى كه دعوت شديد داخل گرديد و وقتى خوراک خورديد پراكنده شويد بىآنكه سرگرم سخنى گرديد اين رفتار شما پيامبر را مىرنجاند ولى از شما شرم مىدارد و حال آنكه خدا از حق گويى شرم نمىكند و چون از زنان پيامبر چيزى خواستيد از پشت پرده از آنان بخواهيد اين براى دلهاى شما و دلهاى آنان پاكيزهتر است و شما حق نداريد رسول خدا را برنجانيد و مطلقن [نبايد] زنانش را پس از [مرگ] او به نكاح خود درآوريد چرا كه اين كار نزد خدا همواره گناهى بزرگ است.
سپس میان من و خودش پردهای را کشید؛ این جملات پس از مدتی آیهی قرآن شد:
(احزاب/53)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.