به گزارش سایت ملی – مذهبی؛
اعضاء شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی
تهران با سید محمد خاتمی دیدار و گفت و گو کردند. رئیس جمهوری سابق ایران
با تأکید بر لزوم اجرای بدون تنازل و بی کم و کاست قانون اساسی خاطرنشان
کرد: باید به ظرفیت های معطل مانده و اجرا نشده قانون اساسی توجه نمود و
برای اجرای کامل آن تلاش کرد. همه می گویند قانون اساسی باید اجرا شود. ما
گفته ایم قانون اساسی را قبول داریم و آن را عامل اصلی نظم در جامعه می
دانیم؛ جناب مهندس موسوی گفته اند مبنایشان همان بیانیه شماره ۱۷ است که بر
حرکت در چارچوب قانون اساسی و اجرای بدون تنازل آن تأکید دارد.
خاتمی، بزرگ و بُت تمامی اصلاح طلبان گفت: ما در چارچوب جمهوری اسلامی و با پای بندی به اسلام عمل می کنیم و با سکولاریزم از یک سو، و خشونت طلبی و جزم گرایی از سوی دیگر مخالفیم. ما اصولی داریم: اسلام، قانون اساسی و جمهوری اسلامی. اما این منافاتی ندارد با این که به بعضی امور انتقاد داشته باشیم. از جمله اصول ما این است که ما از حقوق کسی که با ما نیست، ولی برانداز هم نیست دفاع می کنیم. اگر کسی برانداز نبود باید در عین مشخص کردن مرزهای هویتی از حقوقش دفاع کرد.
نگارنده هر چقدر در دایره واژگان موجود در ذهنش می گردد تا واژه ای درخور میزان وقاحت و بی شرمی و همچنین شدت بی اخلاقی و شارلاتانی سید محمد خاتمی، بُتِ بزرگِ اصلاح طلبان و شیخ سبز پوش و امام طایفه دوم خردادی ها پیدا کند؛ شوم بختانه به جایی نرسیده و واژه ای که آن اندازه از بی شرافتی را در چهارچوب ادب بیان کند، نمی یابد.
فرتور چهره پر از نیرنگ و فریب محمد خاتمی را نشان می دهد. گمان نمی رود که در زمینه خیانت به مردم و ملت ایران، شخصی به گرد پای ایشان هم برسد. به راستی اگر قدری شرف و ذره ای آبرو و انسانیت در وجود این روباه مکار پیدا شود، وی باید خود را حلق آویز کرده و بدین همه وطن فروشی پایان دهد.
به راستی منظور خاتمی، آن لمپن و شومن سیاسی، از دفاع از حقوق کسانی که با وی نیستند ولی برانداز نیز نیستند، چیست؟ چه کسانی اصلاح طلب نیستند و همچنین خواهان سقوط نظام نیز نمی باشند؟ آیا به غیر از حزب اللهی ها و بسیجیان و سربازان گمنام امام زمان و ولی فقیه؛ دسته دیگری از فعالین سیاسی را می توان یافت که با مشخصاتی که خاتمی داده برابری کرده و در دسته بندی اش بگنجند؟
آیا به جز حزب اللهی ها و بسیجیانی که دست شان تا به آرنج به خون جوانان دلاور و آزادی خواه و دانشجویان مظلوم این مرز و بوم آغشته است؛ گروه دیگری از ایرانیان ( بخوانید ایرانی نما ها ) وجود دارند که اصلاح طلب نباشند و به اصل ولایت فقیه پایبند باشند و خواستار حرکت و فعالیت در چهارچوب قانون اساسیِ اسلامی ارتجاعی کشور باشند؟ آیا خاتمی، ملیجک دربار و شیخ و مولای اصلاح طلبان، به مدافع حقوق حزب اللهی ها تبدیل شده است؟
آیا خاتمیِ فریبکار و نیرنگ باز، نرگس محمدی ها و نسرین ستوده ها، بروجردی ها و طبرزدی ها و اسانلو ها را نمی شناسند و از حقوق ابتدایی انسانی پایمال شده ایشان خبر ندارد؟ ایشان با چه وقاحتی اعلام می کنند که تنها باید از حقوق کسانی دفاع کرد که با اصل نظام مشکل ندارند؟ این چه مرز بندی و خط کشی است که برای دفاع از حقوق انسانی افراد ایجاد می کنند؟ به راستی باید پاسخ گستاخی این ملای ایران ستیز را چگونه داد؟
به راستی یک انسان چقدر می تواند بی شرم و بی حیا باشد که در یک مملکتِ لبریز از زندانیانِ سیاسی محروم از ابندایی ترین حقوق انسانی
که مخالف هستی نظام می باشند، تنها حقوق کسانی را محترم و شایسته دفاع شدن
بشمارد که در راستای نظام اسلامی حرکت کرده و به اصل نظام باور و اعتقاد
داشته باشند؟
باید دید که اصلاح طلبان این لجن پراکنی و افتضاح سیاسی شیخ شان را چگونه ماست مالی کرده و دست به کار شده و ماله کشی را برای پاک کردن دامان خونین خاتمی آغاز می نمایند.! به راستی که هر چه وقاحت و بی شرمی در دنیاست، یک جا درون این مترسکِ سیاسی ( خاتمی ) جمع شده است و خط پایانی بر بی شرافتی وی وجود ندارد و واژگانی چون شرافت، انسان دوستی و میهن پرستی در قاموس وی و پیروانش بی معنا و پوچ می باشند.
خاتمی، بزرگ و بُت تمامی اصلاح طلبان گفت: ما در چارچوب جمهوری اسلامی و با پای بندی به اسلام عمل می کنیم و با سکولاریزم از یک سو، و خشونت طلبی و جزم گرایی از سوی دیگر مخالفیم. ما اصولی داریم: اسلام، قانون اساسی و جمهوری اسلامی. اما این منافاتی ندارد با این که به بعضی امور انتقاد داشته باشیم. از جمله اصول ما این است که ما از حقوق کسی که با ما نیست، ولی برانداز هم نیست دفاع می کنیم. اگر کسی برانداز نبود باید در عین مشخص کردن مرزهای هویتی از حقوقش دفاع کرد.
نگارنده هر چقدر در دایره واژگان موجود در ذهنش می گردد تا واژه ای درخور میزان وقاحت و بی شرمی و همچنین شدت بی اخلاقی و شارلاتانی سید محمد خاتمی، بُتِ بزرگِ اصلاح طلبان و شیخ سبز پوش و امام طایفه دوم خردادی ها پیدا کند؛ شوم بختانه به جایی نرسیده و واژه ای که آن اندازه از بی شرافتی را در چهارچوب ادب بیان کند، نمی یابد.
فرتور چهره پر از نیرنگ و فریب محمد خاتمی را نشان می دهد. گمان نمی رود که در زمینه خیانت به مردم و ملت ایران، شخصی به گرد پای ایشان هم برسد. به راستی اگر قدری شرف و ذره ای آبرو و انسانیت در وجود این روباه مکار پیدا شود، وی باید خود را حلق آویز کرده و بدین همه وطن فروشی پایان دهد.
به راستی منظور خاتمی، آن لمپن و شومن سیاسی، از دفاع از حقوق کسانی که با وی نیستند ولی برانداز نیز نیستند، چیست؟ چه کسانی اصلاح طلب نیستند و همچنین خواهان سقوط نظام نیز نمی باشند؟ آیا به غیر از حزب اللهی ها و بسیجیان و سربازان گمنام امام زمان و ولی فقیه؛ دسته دیگری از فعالین سیاسی را می توان یافت که با مشخصاتی که خاتمی داده برابری کرده و در دسته بندی اش بگنجند؟
آیا به جز حزب اللهی ها و بسیجیانی که دست شان تا به آرنج به خون جوانان دلاور و آزادی خواه و دانشجویان مظلوم این مرز و بوم آغشته است؛ گروه دیگری از ایرانیان ( بخوانید ایرانی نما ها ) وجود دارند که اصلاح طلب نباشند و به اصل ولایت فقیه پایبند باشند و خواستار حرکت و فعالیت در چهارچوب قانون اساسیِ اسلامی ارتجاعی کشور باشند؟ آیا خاتمی، ملیجک دربار و شیخ و مولای اصلاح طلبان، به مدافع حقوق حزب اللهی ها تبدیل شده است؟
آیا خاتمیِ فریبکار و نیرنگ باز، نرگس محمدی ها و نسرین ستوده ها، بروجردی ها و طبرزدی ها و اسانلو ها را نمی شناسند و از حقوق ابتدایی انسانی پایمال شده ایشان خبر ندارد؟ ایشان با چه وقاحتی اعلام می کنند که تنها باید از حقوق کسانی دفاع کرد که با اصل نظام مشکل ندارند؟ این چه مرز بندی و خط کشی است که برای دفاع از حقوق انسانی افراد ایجاد می کنند؟ به راستی باید پاسخ گستاخی این ملای ایران ستیز را چگونه داد؟
آیا اصلاح طلبان و فعالین سبز و امثال فیسبوک بیست و پنجم بهمن ماه
و شورای گمنام هماهنگی راه سبز امید، با داشتن چنین رهبر حقه باز و حیله
گر و بی حیایی عرقِ شرم و خجالت نمی ریزند و از این حزب سیاسی خیانت پیشه و
دلال صفت، که با جان و مال و ناموس مردم ایران برای رسیدن به قدرت بازی
کرده و سر زندگانی مردمان ایران زمین برای نشستن کنار دست رهبری قمار می
کند، رویگردان نمی شوند؟
باید دید که اصلاح طلبان این لجن پراکنی و افتضاح سیاسی شیخ شان را چگونه ماست مالی کرده و دست به کار شده و ماله کشی را برای پاک کردن دامان خونین خاتمی آغاز می نمایند.! به راستی که هر چه وقاحت و بی شرمی در دنیاست، یک جا درون این مترسکِ سیاسی ( خاتمی ) جمع شده است و خط پایانی بر بی شرافتی وی وجود ندارد و واژگانی چون شرافت، انسان دوستی و میهن پرستی در قاموس وی و پیروانش بی معنا و پوچ می باشند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.