۰۵ مرداد ۱۳۹۴

بررسی خرافه قرآن در وجود دو دریای شور و شیرین.

 بارها شنیده شده که مسلمین برای اینکه معجزه‌ای از قرآن استخراج کنند، به مخلوط نشدن دو دریا، یکی شیرین و دیگری شور استناد می‌نمایند؛ در رابطه با هر خرافه پرست، قاعده کلی چنین است که همیشه محکم‌ترین دلیل علمی ایشان، خرافه ترین آن نیز خواهد بود؛ اکنون با استناد به آیات قرآن و فهم پیشینان از این آیات، به بررسی آنان پرداخته می‌شود.
قرآن می‌گوید:
     وَهُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَجَعَلَ بَيْنَهُمَا بَرْزَخًا وَحِجْرًا مَّحْجُورًا (فرقان/53) و اوست كسى كه دو دريا را به سوی هم روان كرد، اين شيرينی است گوارا و این (يكى) شور  تلخ است و ميان آن دو حایل  و جداگری است جدا شده.
و در ادامه همین آیه:
وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْمَاء بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَصِهْرًا وَكَانَ رَبُّكَ قَدِيرًا (فرقان/54) و اوست كسى كه از آب انسانی را آفريد و او را خویشاوندی و دامادى قرار داد و پروردگار تو همواره تواناست.
مَرَج در زبان عربی در اصل به معنی روان شدن به سوی هم، در آمیختن و درهم شدن است. (1) هرج و مرج در زبان فارسی هم به همین معنی و معادل "قر و قاتی" یا "درهم و برهم" است.
قرآن می‌گوید:
بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءهُمْ فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَّرِيجٍ (ق/5) بلکه هنگامی که حق آمد دروغ انگاشتند، پس آنها در كارى سردرگم و آشفته‌اند .
برای اینکه بهتر متوجه منظور قرآن در معنی مرج البحرین بگردیم، به آیه‌ای دیگر از قران نگاه می‌کنیم:
مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ (رحمان/19) دو دريا را كه به سوی هم روان کرد، به هم برخورد می‌کنند.
    پس مرج در این مورد به معنی روان کردن به سوی هم به قصد در آمیخته شدن است، این بدان معناست که این دو دریا در حالت عادی از هم فاصله دارند به گونه‌ای توانائی در آمیختن و روان شدن به سوی هم را ندارند، الله میان این دو را برزخ که به معنی مانع بزرگ و حایل است گذاشته و هرگاه الله اراده کرد، این دو را به سوی هم روان می‌کند تا به هم برخورد نمایند؛ قرآن در ادامه می‌گوید: 
 بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَّا يَبْغِيَانِ (رحمان/20) میان آن دو حایلی است که به هم تجاوز نکنند.
 فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (رحمان/21) پس کدام یک از نعمتهای پروردگاراتان را انکار می‌کنید؟
و در جائی دیگر: 
أَمَّن جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَارًا وَجَعَلَ خِلَالَهَا أَنْهَارًا وَجَعَلَ لَهَا رَوَاسِيَ وَجَعَلَ بَيْنَ الْبَحْرَيْنِ حَاجِزًا أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ (نمل/61) (ایا بتها بهترند) يا آن كس كه زمين را قرارگاهى ساخت و در آن رودها پديد آورد و براى آن، لنگرها (کوهها) گذاشت و ميان دو دريا حایلی گذاشت؟ آيا خدایی همراه الله است؟ بلکه بیشترشان نمی‌دانند.
البته در تفسیر دیگری از همین آیه گفته شده که منظور دریای فارس (خلیج فارس) و دریای روم (دریای مدیترانه) است. دلیل
و حاصل این درآمیختن چیست؟ قران پاسخ این پرسش را هم می‌دهد:
يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ (رحمان/22) از آن دو مروارید و مرجان بیرون می‌آید.
   اما این دو دریا کدامند که از درآمیختن‌شان مروارید و مرجان تولید می‌شود، می‌دانیم که مروارید در بدن صدفی خاص و زمانی تشکیل می‌گردد که جسمی خارجی و ریز (در حد دانه ریگ) وارد بدنش گردد. 
پس چرا محمد گفته که مروارید از آمیخته شدن دو دریای شیرین و شور پدید می‌آید؟!
    برای پاسخ به این پرسش، ایتدا سراغ فهم مفسران قدیم قرآن از این آیه می‌رویم؛ زیرا در زمان آنان هنوز بشر دلیل علمی تشکیل مروارید در بدن صدف را نمی‌دانست؛ پس ایشان به اصطلاح امروزی اگر هم ماله کش بودند از دلیل علمی تشکیل مروارید در بدن صاف آگاهی نداشتند.
 طبری می‌گوید که منظور از دو دریائی که به سوی هم روان می‌شوند تا به هم برسند، دریای آسمان و دریای زمین است(2).
    محمد اعتقاد داشت در آسمان نیز دریائی وجود دارد که منشأ رویش ابر و باران است، این همان دریای شیرین است و دریای شور هم دریای زمینی است.
   گذشتگان اعتقاد داشتند هنگامی که باران می‌بارد، صدفها از درون دریا به سطح می‌آیند، دهنشان را باز می‌کنند تا قطره‌ای از باران بر دهنشان بیفتد و در نتیجه درونشان مرواید تشکیل گردد (مراورید سخت شدن همین قطره در بدن صدف است)؛ فهم پیشنیان از آیه نیز دقیقا همین موضوع است.
     طبری (3)، فخر رازی (4)، ابن کثیر (5)، بغوی (6) و قرطبی (7) که از بزرگترن مفسران قرآن هستند، می‌گویند که محکم‌ترن قول در تفسیر آیه این است که در جهان دو دریا وجود دارد، یکی در آسمان و دیگری در زمین و تشکیل صدف از باریدن باران در دریا و بر دهن صدفی است که به سطح آمده است.
سعدی، دل روشنت صدف وار     هر قطره که خورد گوهر آورد.
=========================================================
(1) مرج الشیء بالشیء؛ خلطه به. (معجم الرائد)
و الله الذی خلط البحرين فامرج احدهما فی الاخر وافاضه فيه؛ و اصل المرج الخلط ، ثم يقال للتخليه مرج؛ لان الرجل اذا خلى الشیء حتى اختلط بغيره، فكانه قد مرجه  و منه الخبر عن النبی ، و قوله لعبد الله بن عمرو  كيف بک يا عبد الله اذا كنت فی حثاله من الناس، قد مرجت عهودهم و اماناتهم و صاروا هكذا وشبک بين اصابعه؛ يعني بقوله قد مرجت  اختلطت  ومنه قول الله : في أمر مريج  ای مختلط  و انما قيل للمرج مرج من ذلک، لانه يكون فيه اخلاط من الدواب  و يقال: مرجت دابتک ای خلیتها تذهب حيث شائت. (تفسیر طبری )
 (2) مرج البحرين يلتقيان بينهما برزخ لا يبغيان؛ قال بحر فی السماء  و بحر في الارض 
... سعيد ابن جبیر فی قوله مرج البحرين يلتقيان؛ قال "بحر في السماء و بحر فی الارض". ...عن ابن عباس فی قوله مرج البحرين يلتقيان؛ قال "بحر فی السماء و الارض يلتقيان كل عام" .
نقل از تفسیر بغوی: بحر السماء و بحر الارض يلتقيان کل عام  (تفسیر بغوی)
(3) و اولى الاقوال فی ذلک عندی بالصواب قول من قال: عنی به بحر السماء و بحر الارض؛ و ذلک ان الله قال  يخرج منهما اللؤلؤ والمرجان، و اللؤلؤ و المرجان انما يخرج من اصداف بحر الارض عن قطر ماء السماء فمعلوم ان ذلا بحر الارض و بحر السماء . (تفسیر طبری)
(4) ان الصدف لا يتولد فيه اللؤلؤ الا من المطر وهو بحر السماء . (تفسیر فخر رازی)
 (5) ما سقطت قطره من السماء فی البحر، فوقعت فی صدفه الا صار منها لؤلؤه و كذا قال عكرمه وزاد "فاذا لم تقع فی صدفه نبتت بها عنبره وروی من غير وجه عن ابن عباس نحوه. 
ابن عباس قال  اذا امطرت السماء، فتحت الاصداف فی البحر أفواهها، فما وقع فيها  يعني  من قطر، فهو اللؤلؤ.
إسناده صحيح، و لما كان اتخاذ هذه الحليه نعمه على اهل الارض، امتن بها عليهم فقال فبأی آلاء ربكما تكذبان(تفسیر ابن کثیر)
(6)  اذا امطرت السماء فتحت الاصداف افواهها، فحيثما وقعت قطره كانت لؤلؤه. (تفسیر بغوی)
(7)  ان نواه كانت فی جوف صدفه، فاصابت القطرا بعض النواه و لم تصب البعض، فكان حيث اصاب القطره من النواه لؤلؤه وسائرها نواه و قيل "ان العذب و الملح قد يلتقيان، فيكون العذب كاللقاح للملح ، فنسب اليهما كما ينسب الولد إلى الذكر والأنثى وإن ولدته الأنثى ، لذلك قيل: 
انه لايخرج اللؤلؤ الا من وضع يلتقيی فيه العذب و الملح. وقيل المرجان عظام اللؤلؤ و كباره؛ قاله علی وابن عباس رضي الله عنهما. و اللؤلؤ صغاره. و عنهما أيضا بالعكس ان اللؤلؤ كبار اللؤلؤ و المرجان صغاره، و قاله الضحاك و قتاده. وقال ابن مسعود و ابو مالک "المرجان الخرز الأحمر.  (تفسیر قرطبی)

۲۱ تیر ۱۳۹۴

تازی نامه کشتار را آموزش می دهد!

   آیاتی از قرآن که الگوی تروریستهای مسلمان است    
آیات قران به دو دسته تقسیم می‌شوند، آیاتی که در مکه بیان شده‌اند و آیاتی که در مدنیه پیامبر اسلام آنها را بیان نموده؛ در آیات مکی همواره صحبت از ترحم و انسانیت است، زیرا اسلام در آن هنگام زیر فشار مردمی بسر می‌برد که پذیریش ایده‌ی جدید برایشان مشکل بود؛ اما آیاتی که در مدینه بیان شده اند در آنها سخن از جنگ و کشتن غیر مسلمانان است. زیرا در مدینه مردم اسلام را پذیرفته بودند و پیامبر اسلام احساس قدرت بیشتری می‌کرد:
      
مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا (فتح/29محمد فرستاده‌ی الله است و كسانى كه با اويند بر كافران سختگير , با همديگر مهربانند آنان را در ركوع و سجود می‌بينى فضل و خشنودى خدا را خواستارند علامت آنان بر اثر سجود در چهره‏هايشان است اين صفت ايشان است در تورات و مثل آنها در انجيل چون کاشته‌ای است كه جوانه خود برآورد و آن را مايه دهد تا ستبر شود و بر ساقه‌هاى خود بايستد و دهقانان را به شگفت آورد تا از آنان كافران را به خشم دراندازد الله به كسانى از آنان كه ايمان آورده و عمل صالح كره‌‏اند آمرزش و پاداش بزرگى وعده داده‌است.
     
در این آیه بیان می‌کند که مسلمانان به همدیگر رحم می‌کنند و با کفار بسیار سختگیرند.
همانگونه که ملاحظه می‌شود، قرآن کلمه‌ی "اشداء" را در مقابل "رحماء" آورده، پس اگر معنای "رحماء" رحم کردن باشد، معنای اشداء "بی‌رحم" بودن است.
     
زمان بیان این آیه دقیقا پیش از فتح مکه و زمانی است که مسلمانان خود را قوی می‌دیدند:
     
فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لاَ أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ فَالَّذِينَ هَاجَرُواْ وَأُخْرِجُواْ مِن دِيَارِهِمْ وَأُوذُواْ فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُواْ وَقُتِلُواْ لأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ ثَوَابًا مِّن عِندِ اللّهِ وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ (آل عمران/195پس پروردگارشان دعاى آنان را اجابت كرد من عمل هيچ صاحب عملى از شما(مسلمانان) را از مرد يا زن كه همه از يكديگريد تباه نمی‌کنم پس كسانى كه هجرت كرده و از خانه‌هاى خود رانده شده و در راه من آزار ديده و کشتار کردند(جنگیدند) و كشته شده‌اند بديهايشان را از آنان می‌دايم و آنان را در باغهايى كه از زير آن نهرها روان است درمی‌آورم پاداشى است از جانب الله و پاداش نيكو نزد الله است.
     
این آیه باز در مدنیه نازل شده و به مسلمانان یادآوری می‌نماید که اگر شما کشته شدید و یا کشتید، این کشتار سبب تکفیر گناهان شما می‌شود.
      
خوب به این آیه توجه کنید که چکونه دستور می‌دهد شما حتی می‌توانید همدیگر را هم بکشید:
وَلَوْ أَنَّا كَتَبْنَا عَلَيْهِمْ أَنِ اقْتُلُواْ أَنفُسَكُمْ أَوِ اخْرُجُواْ مِن دِيَارِكُم مَّا فَعَلُوهُ إِلاَّ قَلِيلٌ مِّنْهُمْ وَلَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُواْ مَا يُوعَظُونَ بِهِ لَكَانَ خَيْرًا لَّهُمْ وَأَشَدَّ تَثْبِيتًا(نساء/66و اگر بر آنان نوشته بودیم(دستور داده بودیم) كه همدیگر را بکشید، يا از خانه‌هاى خود به بیرون شوید، به غیر از اندکی از ايشان آن را انجام نمی‌دادند؛ و اگر آنان آنچه را بدان اندرز شدند به كار می‌بستند یقینا براي آنان بهتر و در  استواری گامشان مؤثرتر بود.
      
قران بیان می‌نماید که:
      
وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلّهِ فَإِنِ انتَهَواْ فَلاَ عُدْوَانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِينَ "(بقره/193و بجنگید (با)آنان تا ديگر فتنه‌‏اى نباشد و دين مخصوص الله گردد پس اگر دست برداشتند(از کفر) تجاوز جز بر ظالمان روا نيست"
     
در این آیه قرآن می‌گوید که تجاوز جز بر ظالمان روا نیست؛ اما ظالم از دید قرآن کیست؟
       
در آیات گوناگونی قرآن شرک را ظلم می‌داند و مشرک در حقیقت ظالم است:
     
وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ (لقمان /13و هنگامیکه لقمان به پسرش كه پندش می‌داد گفت فرزندم به الله شرك مياور، چرا كه شرك ظلم بزرگى است‏.
       
پس در اینجا منظور از ظلم همان شریک قرار دادن الله از طرف مشرکان در عبادت است.
     
مشرک کسی است که الله با کسانی دیگر می‌خواند.
     
قرآن از مسلمانان می‌خواهد که هنگام دعا،  کسی دیگر را همراه او صدا نزنید:
     
وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا (جن/18و مسجدها خاص الله است(بهترین مکان برای دعا مسجد است)، پس هیچکس را همراه الله صدا نزنید.
     
و در آیات بعدی این کار را شرک می‌داند.
     
لذا مشرکان چون ظالم هستند، پس از نظر قرآن باید کشته شوند و این آیه هم در مدینه بیان شده:
     
فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُواْ لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَآتَوُاْ الزَّكَاةَ فَخَلُّواْ سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (توبه/5)  پس هنگامی که ماه‏هاى حرام سپرى شد مشركان را هر كجا يافتيد بكشيد و آنان را دستگير كنيد و محاصره کنید و  به كمين آنان بنشينيد در هر مکانی که قابل کمین کردن است پس اگر توبه كردند و نماز خواندند و زكات پرداختند راه را بر آنها رها کنید، زيرا الله آمرزنده مهربان است.
     
قرآن یکی از راه های نزدیکی به الله را جنگ و کشتار در راه او می‌داند:
     
وَقَاتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ بقره/244در راه الله بجنگید و بدانيد كه الله شنواى داناست‏.
     
و در (آل عمران/167)؛ این آیه باز در مدینه نازل شده است.
     
در آیه‌ی 28 سوره ی توبه الله مشرکین را نجس می‌شمارد که حق نزدیک شدن یه مسجد الحرام را ندارند:
      "
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلاَ يَقْرَبُواْ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ إِن شَاء إِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ حَكِيم "(توبه/28 ) اى مؤمنان، همانا مشركان نجس هستند، لذا نبايد پس از امسالشان به مسجدالحرام نزديك شوند، و اگر از [ركود تجارت و] تنگدستى می‌ترسيد، پس در آینده ی نزدیک الله شما را از فضل خويش توانگر گرداند، كه الله داناى فرزانه است.
      
 در آیه‌ی بعدی همین سوره بیان می‌شود که با تمام کسانیکه به دین الله ایمان نمی‌آورند را بجنگید مگر اینکه به شما جزیه بدهند:
      "
قَاتِلُواْ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَلاَ يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُواْ الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ" (توبه/29 )و کسانی از اهل كتاب(یهودیان و مسیحیان) كه به الله و روز آخرت ايمان ندارند و حرام داشته‌ی الله و فرستاده‌اش را حرام نمی‌گيرند و به دين حق نمی‌گروند، (با آنها ) بجنگید تا به دست خويش و با حقارت جزيه بپردازند.
     
اما این جزیه دادن شامل کدامین گروه می‌گردد؟
     
یهودیان و مسیحیان مگر الله را قبول ندارند، مگر قرآن از پیامبرانشان با نیکی یاد نمی‌کند، اگر اینگونه است پس چرا اگر جزیه ندادند باید کشته شوند؟
       
قرآن در دنباله‌ی آیه دلیل این کار را می‌گوید:
      " 
وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللّهِ وَقَالَتْ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللّهِ ذَلِكَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِؤُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ" (توبه/30)و يهوديان می‌گويند عزير پسر الله و مسيحيان می‌گويند مسيح پسر الله، اين سخنى است كه به زبان می‌آورند و به سخن كافران پيشين تشبه می‌جويند، الله (باید) آنها را بکشد که چگونه به بیراهه می‌روند.
       
طبق این آیه یهودیان و مسیحیان را به این دلیل که یکی عزیر را و دیگری عیسی را پسر الله می‌دانند در زمره‌ی مشرکانند ولی به مسلمانان می‌گوید که می‌توانید آنها را نکشید و از آنها جزیه بگیرید و این بدان معناست که اگر جزیه ندادند باید آنها را بکشید؛ تمام این آیات در مدینه بیان شده اند.
       
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِينَ يَلُونَكُم مِّنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُواْ فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ (توبه/123)اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد (با) كافرانى كه مجاور شما هستند بجنگید و آنان بايد در شما خشونت بيابند و بدانيد كه الله با متقیان است.
     
این آیه باز در مدینه بیان شده که لازم به توضیح اضافی در آن نمی‌بینم.
     
به این آیات توجه فرمائید:
     
الَّذِينَ آمَنُواْ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُواْ أَوْلِيَاء الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا (نساء/76كسانى كه ايمان آورده‏اند در راه الله می‌جنگند و كسانى كه كافر شده‏اند در راه طاغوت می‌جنگند  پس (با) ياران شيطان را بجنگید كه نيرنگ شيطان ضعيف است.
     
فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاء حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِن لِّيَبْلُوَ بَعْضَكُم بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ(محمد/4پس چون با كسانى كه كفر ورزيده‌اند برخورد کردید گردنها را بزنيد تا هنگامی که آنان را از پاى درآورديد، پس (اسیران) را محکم در بند كشيد سپس يا منت نهيد و يا فديه (بگیرید) تا در جنگ اسلحه بر زمين گذاشته شود؛ اين است (امر الله) و اگر الله می‌خواست از ايشان انتقام می‌کشيد ولى تا برخى از شما را به وسيله برخى بيازمايد و كسانى كه در راه الله كشته شده‌اند هرگز كارهايشان را ضايع نمی‌کند.
     
الله مجوز تجاوز به زنان  (آیات قرآن در رابطه با تجاوز به کنیزان) غیر مسلمان را می‌دهد.
     
او همچنین فریاد مرگ بر کفار را سر داده است.
     
الله می‌گوید که دشمنانتان را به بدترین نحو شکنجه دهید:
      
إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ (مائده/33سزاى كسانى كه (با) الله و فرستاده‌اش محاربه می‌کنند و در زمين به فساد (کارهائی که از دید اسلام گناه است) می‌کوشند جز اين نيست كه كشته شوند يا بر دار آويخته گردند يا دست و پايشان در خلاف جهت‏ يكديگر بريده شود يا از آن سرزمين تبعيد گردند اين رسوايى آنان در دنياست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت.
      
در اینجا "و" بین الله و رسوله "و" عطف است؛ و این بدان معناست که هر حکمی که برای یکی ثابت شد بر دیگری نیزصادق است، مانند این است که بگوئیم "حسن و حسین همکار هستند" اگر مایل به دانستن شغل آنها هستیم کافی است که شغل یکی ازآنها را بشناسیم. پس روی همین اصل است که ابتدا به بررسی منظور قرآن از جنگ با الله می‌پردازیم؛ و نتیجه هم برای رسول قابل تعمیم است.
حرب با الله در این آیه جنگ فیزیکی نیست، زیرا با الله (خدای وهمی) نمی‌توان به صورت فیزیکی مبارزه کرد. از دید اسلام کسی که از انجام دادن دستورات الله سرپیچی میکند، در واقع با او اعلام جنگ مینماید؛ یعنی هر نوع مخالفت با قرآن در واقع اعلام جنگ با الله است، لذا در این آیه چون حرب با الله مخالفت با اوست؛ پس حرب با رسول هم همینگونه است.
به نظر میرسد که اصطلاح جنگ نرم و محاربه، ریشه در چنین نگرشی دارد.
     
در قضیه ی ساخت مسجد توسط عده‌ای( ساخت مسجد ضرار ) که از ترس به ظاهر اسلام آورده بودند قرآن آنها را کسانی می‌نامد که با الله و رسولش در جنگ هستند. می‌دانیم که آنها با اسلام در کارزار فکری بودند:
       
وَالَّذِينَ اتَّخَذُواْ مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِّمَنْ حَارَبَ اللّهَ وَرَسُولَهُ مِن قَبْلُ وَلَيَحْلِفَنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلاَّ الْحُسْنَى وَاللّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ(توبه/107و آنهايى كه مسجدى اختيار كردند كه مايه زيان و كفر و پراكندگى ميان مؤمنان است و كمينگاهى است براى كسى كه قبلا با الله و پيامبر محاربه کرده بودند و سخت‏ سوگند ياد می‌کنند كه جز نيكى قصدى نداشتيم و الله گواهى می‌دهد كه آنان قطعا دروغگو هستند.
     
تمام آیاتی که در آنها الله حکم به کشتن مشرکان داده مدنی هستند، در صورتیکه حتی یک آیه در قرآن پیدا نمی‌شود که هم مکی باشد و هم حرف از کشتن.