۰۲ اسفند ۱۳۹۳

پاسخ به تازیان و تازی پرستان در مورد زناشویی با خویشاوندان در ایران باستان

در آغاز باید ببینیم چه کسانی با این دیدگاه به نیاکان بزرگ ما می تازد با هم این دشمنان ایران زمین را بررسی می کنیم
دسته ی اول
کم و بیش سراسر گذشته نگارها-مورخین جستار زناشویی با خویشاوندان در ایران کهن را پذیرفته اند و و نایکسانی بسیاری با هم دارند و برای آسیب رسانی به فرهنگ ایران کهن نسک های بسیاری نوشته اند.
تازی پرستانی که  برای ویرانی فرهنگ کهن ایران تلاش بسیاری می کنند و در این مورد دیدگاه خود را بیان کردند و این ها همان آخوندهای اسلامی و روشنفکران اسلامی هستند که با نوشتن جستارهای و نوشته هایی در این زمینه برای ورود اسلام به ایران با دوستی و آشتی و بی آنکه کسی کشته شود جستار می نویسند و این جور می نمایند که اسلام برای ایرانیان آزادی  آورد و با اینکه ایران فرهنگی 7000 ساله دارد تلاش دارند تا این فرهنگ پیش از اسلام را بد به مردم بشناسند.
یکی از این آخوندهای تازی که برای ویرانی فرهنگ ایران زمین دست از نوشتن جستارها و نسک های کوتاهی نکرده است آخوند تازی منش به نام مطهری که با نوشتن نامه ای به نام خدمات متقابل ایران و اسلام که در این نسک از نوشتارهای کریستن سن بسیار بهرمند شده است .ولی او استاد پور داوود را که تلاشی فراوان در شناساندن هویت ایرانی داشت به به خنده می گیرد و او را دشمن ایران زمین میخواند.

در پایان باید گفت: که این نوشتار هایی که از بیگانگان و تازی پرستان  اسلامی و کسانی که ایرانی نیستند و با هدف ویرانی فرهنگ 7000 ساله ایران زمین می نویسند هیچ گونه ارزشی تاریخی و دانش پژوهشی در نزد  ایرانیان با سرشت ندارد.

۲۵ بهمن ۱۳۹۳

آیا خدیجه همسر پیامبر الله باکره بود؟

چند روز یک پرسش برای من پیش آمده که آیا خدیجه زن پیامبر باکره بود که با محمد زناشویی کرد؟
هشام گوید:وقتی پیامبر خدیجه را به زنی گرفت بیست و پنج سال داشت و خدیجه چهل ساله بود.از ابن اسحاق روایت کرده اند که خدیجه خویلد بن اسد بن عبدالعزی ابن قصی ،زنی بازرگان بود و شرف و مال داشت و مردان را در مال خویش به کار می گرفت و قرار می نهاد که چیزی از سود آن برگیرند که قرشیان قومی بازرگان بودند.
تاریخ تبری پوشینه سوم برگ 832
باید بررسی کرد چرا خدیجه تا سن چهل سالگی برای خود هیچ همسری برنگزیده است .
از آنجایی خدیجه مردان بسیار با او کار می کردند شاید ایشان پیوندی زناشویی با مردان دیگر پیش از محمد داشته بوده است؟!
خدیجه از مردهای جوان خوشش می آمد پس محمد را برگزید که نوکرش باشد و از او بهره جنسی ببرد.

۲۲ بهمن ۱۳۹۳

حجاب در اسلام برای زنان نه برای مردان


پوششی که اسلام برای زنان در نظر گرفته، بسیار بیشتر از مردان است با این استدلال که مردان نباید تحریک شوند؛ به نظر می‌رسد، از دید این دین، اساس مردان هستند و زنان باید برای اصلاح و جلوگیری از فاسد شدن مردان، خود را بپوشانند.
اولا این فرض کاملا باطل و یک‌جانبه نگری به شخصیت انسانهاست، شخصیتی که بر محور مرد می‌چرخد؛ اما اگر باز این فرض غلط را بپذیریم، آیا از دید جامعه‌شناسی، اسلام به این هدف خود خواهد رسید؟ در این جا آن چیزی که کمتر به آن توجه شده، حس کنجکاوی جنسی انسان است، ممکن است در غرب کنجکاوی و تحریک جنسی مردان منوط به دیدن نقاط خاصی از بدن زن باشد؛ اما آیا در بین مسلمانانی که همیشه زنان غریبه را با حجاب دیده‌اند چنین است؟ اگر در جامعه‌ای اسلامی صورت تمام زنان پوشیده شود، شما کاری را نکرده‌اید جز اینکه این کنجکاوی جنسی را به نقطه‌ای که اکنون عادی به نظر می‌رسد (صورت) منتقل کرده‌اید، همین موضوع عینا برای موی سر خانم‌های ایرانی اتفاق افتاده است.
قرآن برای زنان پوشش کاملی را در نظر می‌گیرد، این پوشش شامل پوشانیدن صورت نیز می‌گردد:
وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُوْلِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاء وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (نور/31) و به زنان با ايمان بگو! چشم‌های خود را از نگاه باز دارند و پاكدامنى ورزند و زيورهاى خود را آشكار نکنند، مگر آنچه كه (از زینت خود لباس) ظاهر خواهد شد و بايد پوششی (جداگانه) بر سر خویش تا سينه بیندازند و زيورهايشان را جز براى شوهرانشان يا پدرانشان يا پدران شوهرانشان يا پسرانشان يا پسران شوهرانشان يا برادرانشان يا پسران برادرانشان يا پسران خواهرانشان يا زنان خود يا كنيزانشان يا خدمتكاران مرد كه بىنيازند(مردی که میل به زنان نداشته باشد) يا كودكانى كه بر عورت‌هاى زنان میلی ندارند و پاهاى خود را نكوبند تا آنچه از زينتشان پنهان می‌نمایند آشکار بگردد؛ اى مؤمنان! همه‌ی شما به سوی الله توبه كنيد تا شما رستگار شوید.
در این آیه سطح پوشش را کاملا بالا برده به گونه‌ای که تمام سر باید پوشیده شود، قران از لفظ خُمُر استفاده نموده است، این واژه، واژه‌ای است عربی و به پارچه‌ای اطلاق می‌شد که کاملا بر سر انداخته می‌شد و دارای سوراخ‌های ریزی در قسمتهای خاصی بود که با آن زنان قادر به دیدن باشند (البته برخی‌ها معتقدند که این تنها نوعی از خمار بود و برخی از آنها نیز دارای شکافی در قسمت چشم بودند)؛ همچنین شاید عده‌ای بگویند که معنی ماظهر منها صورت است، در پاسخ باید گفت که در اینجا منظور از زیبائی و زینت خود پوشش است نه اعضای بدن.
اگر گفته شود که کل سر باید پوشیده شود، سر تنها شامل موی سر نیست.
نوع دیگری از پوشش که اسلام به زنان امر می‌نماید، استفاده از جلباب است:
یا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَن يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا (احزاب/59) اى پيامبر! به همسران و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو پوشش هاى خویش را بر خود پائینتر بیاورند اين براى آنكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند نزديكتر است و الله آمرزنده مهربان است.
این آیه به استفاده از جلباب امر شده است، به خماری که بلند باشد جلباب گفته می‌شود، تفاوت جلباب با خمار در این است که در جلباب، اعراب می‌توانستند لباسی زیر آنرا نپوشند، اما در صورت استفاده از خمار باید لباسی زیر آن پوشیده می‌شد و بلندی خمار باید تا پائین دگمه‌های بالائی که با باز کردن آنها لباس از تن بیرون آورده می‌شود، باشد؛ زیرا قرآن از جیوبهن استفاده کرده است.
اما ببینید که توصیه‌ی اسلام به مردان چگونه است:
قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ (نور/30) به مردان مؤمن بگو چشم‌های خویش را نگه دارند و فرج‌های(آلت‌های تناسلی) خویش را مواظبت نمایند، اين براى آنان پاكيزهتر است همانا الله به کارکرد آنان آگاه است.
آیه‌ی بالا را با آیه‌ای که نخست نوشته شد مقایسه نمائید؛ الله نه تنها برای مردان پوششی را تعیین نمی‌کند، بلکه به آنان بیان می‌نماید که اگر شهوت خویش را کنترل نمایند، این کار برای آنان پاکیزه تر است و عملا برای کنترل نکردن این شهوت منعی در نظر نمی‌گیرد، گرچه در جاهای دیگر سخنانی منتاقض با این آیه بین می‌نماید.
جالب است که بدانید این حجاب مخصوص زنان مسلمان (محصنه) بود و کنیزان نباید مانند زنان مسلمان لباس می پوشیدند.

۱۸ بهمن ۱۳۹۳

به من (از سوی الله) دستور داده شده با مردم بجنگم

محمد ابن عبدالله در ابتدای اسلام با مهربانی اقدام به دعوت نمودن ساکنان شهر خویش، مکه، به اسلام نمود؛ در این دوران هیچ تندخوئی  در سخنان او مشاهده نمی‌گردد، او همان پسر زیرک یتیمی بود که خدیجه دست او را گرفت، وی خویش را کاملا مدیون این زن می‌دانست تا انجائی که در زمان حیات او هیچ زن دیگری را اختیار نکرد، پس از مرگ این زن و همچنین ابوطالب که از بزرگان قبیله‌ی خویش بود، احساس تنهائی نمود؛ فشار بر او و پیروانش هر روز زیادتر می‌شد، این فشارها بدانجا رسید که او اقدام به تمجید از لات، عزی و منات نمود؛ البته پس از اینکه متوجه شد با این تعریف کل اعتقادات او زیر سؤال خواهد رفت، بیان نمود که آیات خوانده شده سخنانی بوده  که از سوی شیطان بر وی القا شده است.
       
میل به تسامح و البته داشتن تلورانس بالا "در قیاس با آیات مدنی" در تمام آیات مکی قرآن هویداست؛ سخنان مهرورزانه‌ی او باعث گردیده بود که در مکه طرفدارانی پیدا نماید؛ آواز این دعوت به یثرب نیز رسید، او در این شهر برای خودش طرفدارنی را پیدا نمود، طرفدارانی در میان دو قبیله‌ی عرب ساکن در این شهر.
       
در آن زمان در یثرب سه قبیله‌ی یهودی بنی‌قریظه، بنی‌قینقاع و بنی نضیر نیز ساکن بودند؛ محمد به قصد جلب توجه این سه قبیله‌ی یهودی، اقدام به تعریف از دین یهود نمود و مانند آنان که تمام پادشاهان خوب خود را پیامبر می‌دانستند، آنان را نیز پیامبر انگاشت؛ او بیشترین بهره را از تورات برد به گونه‌ای که اکثر داستانهای قرآن، اقتباس شده از تورات است؛ ولی با این حال کمتر یهودی به او ایمان آورد؛ محمد و یارانش در شهر یثرب روز به روز فقیرتر و تنگ دست‌تر می‌شدند؛ قطع به یقین نقطه‌ی آغاز تحول در اسلام و افکار محمد، جنگ بدر بود؛ او پیش از این درگیری تصمیم گرفت  به کاروان‌های تجاری مکیان که از داد و ستد با شام بر می‌گشتند، حمله کند؛ مکیان برای دفاع از مال‌التجاره‌ی خویش و در دفاع از کاروان تجاریشان بسیج شدند؛ این دو گروه در مکانی به نام بدر(نام روستائی بود) با هم درگیر شدند.
یاران محمد در این جنگ پیروز شدند و علاوه بر دستیابی به اموال کاروان، برای رهائی اسیران درخواست فدیه‌ی زیادی نمودند؛ البته او دست کم دو نفر از اسیران را گردن زد.
رهبر اسلام سرمست از این پیروزی، این آیه را از قول خدایش، الله، می‌گوید:
     
وَإِذْ يَعِدُكُمُ اللّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتِيْنِ أَنَّهَا لَكُمْ وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذَاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَيُرِيدُ اللّهُ أَن يُحِقَّ الحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَيَقْطَعَ دَابِرَ الْكَافِرِينَ (انفال/7)  و (به ياد بياوريد) هنگامي را كه خداوند به شما وعده داد كه يكي از دو گروه (كاروان تجاري قريش يا لشكر آنها) براي شما خواهد بود اما شما دوست مي‏داشتيد كه كاروان براي شما باشد (و بر آن پيروز شويد) ولي خداوند مي‏خواهد حق را با كلمات خود تقويت و ريشه كافران را قطع كند (لذا شما را با لشگر قريش درگير ساخت). (ترجمه از مکارم شیرازی)


او متوجه اهمیت و سود فروانی که در جنگ برایش نهفته بود گردید، بنابراین مسلمانان را به جنگ هر چه بیشتر تشویق نمود:
یا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ إِن يَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُواْ مِئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُم مِّئَةٌ يَغْلِبُواْ أَلْفًا مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ يَفْقَهُونَ  (انفال/65)  اى پيامبر، مؤمنان را به جنگ تشویق کن، اگر از میان شما بيست نفر شكيبا باشند، بر دويست نفر غلبه خواهند كرد و اگر از شما صد نفر باشند بر هزار نفر از كافران غلبه مى‏كنند، زیرا که اینان گروهی هستند که (چیزی) نمی‌دانند.
محمد و یاران او پس از این بود که متوجه اهمیت جنگ شدند و او درگیری یاران خویش با مخالفان عقیدتی را جهاد اعلام نمود؛ واژه‌ی جهاد از این پس وارد فرهنگ اسلام شد و از ارکان این دین گردید.
     
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِيكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ (صف/10ای کسانی که ايمان آورده‏ايد آيا شما را به تجارتی راهنمائی كنم كه از عذاب دردناكی رهائی‌تان می‌نماید؟
       
تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ (صف/11به الله و فرستاده‌ی او ايمان بياوريد، و در راه الله با مالهای‌تان و جانهای‌تان جهاد كنيد، اين برای شما از هر چيز بهتر است (البته) اگر بدانيد.
       
پس از این دوره است که محمد خوی وحشی‌گری‌اش را نشان داد، او تقریبا هر یک ماه و نیم از عمرش را در جنگ بسر می‌برد؛ وی از زنان به اسارت گرفته شده با عنوانملک یمین یاد نمود و این زنان را بردگان جنسی می‌دانست، ایشان حتی در جنگی که با یکی از قبایل یهودی داشتند پس از تقسیم زنان، دختران و پسران آنان در میان یاران خویش؛ زیادی از آنان را به ساکنان نجد فروخت و اسلحه خرید؛ میراثی که محمد پس از این دوره بر جای گذاشت چیزی جز کشتن مردان و به اسارت گرفته شدن زنان نبود:
     
وَأَنزَلَ الَّذِينَ ظَاهَرُوهُم مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِن صَيَاصِيهِمْ وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِيقًا تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِيقًا (احزاب/26الله گروهی از اهل كتاب( را كه از آنها عربهای غیر مسلمان) حمايت كردند از قلعه‏های محكمشان پائين كشيد، و در دلهایشان دلهره افکند، گروهی را می‌کشتید و گروهي را اسير می‌كرديد.
     
این آیه در مورد کشتار تمام مردان قبیله‌ی یهودی بنی قریظه بود و منظور از اینکه عده‌ای به اسارت گرفته شدند کسانی جز زنان دختران و پسران نوجوان این قبیله نیست.
       
در احادیثی که در این دوران از وی نقل شده بوئی از تسامح نیست، این احادیث به قدری مستند و مستدل است که نه شیعه می‌تواند آنان را رد نمایند و نه اهل سنت، یکی از معروفترین این احادیث، حدیثی است که در صحیح بخاری و مسلم آمده است:
      "
أمرت أن أقاتل الناس حتى يشهدوا ألا إله إلا الله وأن محمدا رسول الله ، ويقيموا الصلاة ويؤتوا الزكاة ، فإذا فعلوا ذلك عصموا مني دماءهم وأموالهم إلا بحق الإسلام وحسابهم على الله".
به من (از سوی الله) دستور داده شده با مردم بجنگم تا  گواهی دهند که غیر از الله خدائی نیست و محمد فرستاده‌‌ی اوست و (مانند ما) نماز بخوانند و  زکات را پرداخت کنند؛ پس اگر این را انجام دادند، خون و مال اينها از جانب من محترم است مگر به حق اسلام و حساب آنها با الله است.
(
صحیح بخاری کتاب الجهاد و السیر حدیث شماره 2786 
     
این حدیث در صحیح مسلم کتاب الایمان نیز آمده است.
       
همچنین در منابع مختلف شیعه:
        
فانما امرت ان اقاتل الناس حتی یقولوا لا اله الا الله فاذا قالوها عصموا منی دمائهم و اموالهم.
بحارالانوار، ج 65، ص 242 و در عیون اخبار الرضاء نوشته شیخ صدوق جلد 1 صفحه 70
البته آیات مختلفی از قرآن در این باره وجود دارد.
     
قرآن به مسلمانان دستور می‌دهد که تمام کافران را گردن بزنید و حتی سر انگشتانشان را نیز قطع نمائید:
     
إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلآئِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُواْ الرَّعْبَ فَاضْرِبُواْ فَوْقَ الأَعْنَاقِ وَاضْرِبُواْ مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ
(
انفال/12)  هنگامیکه كه پروردگارت به فرشتگان وحى فرستاد كه من با شما هستم، مؤمنان را محکم بدارید كه به زودى در دل كافران هراس مى‏افكنم، پس گردن‌ها و انگشتان‌شان را قطع كنيد.
     
و یا در این آیه:
     
فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُواْ لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَآتَوُاْ الزَّكَاةَ فَخَلُّواْ سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ  (توبه/5و هنگامیکه ماههاى حرام به پایان رسید، پس در آن هنگام مشركان را هرجا كه يافتيد بكشيد و آنان را (به اسارت) بگیرید و محاصره‏‌ی‌شان كنيد و همه جا در كمين آنان بنشینید، پس اگر  توبه كردند و نماز برپا داشتند و زكات پرداخت کردند، آنان را آزاد بگذاريد كه الله آمرزشگری است مهربان.

۱۵ بهمن ۱۳۹۳

باور مسلمانان در یک نگاه




یادداشت “کیهان” با تاکید بر این‌که «از نظر قرآن مقابله با مرجفان و جهاد علیه فتنه‌گران، یک سنت الهی در همه ادیان بوده است و اختصاصی به اسلام ندارد» ادامه می‌دهد: «خدا مقرر فرمود تا در برخورد با کسانی که با نفاق‌گرایی و ارجاف خبری و ایجاد تزلزل و نگرانی در جامعه، به حقوق و امنیت مردم تجاوز می‌کنند، پس از روشنگری و هشداری سخت به آنان، اگر از کارشان دست برنداشتند و بر تجاوزکاری‌شان پافشاری کردند، به این سبک رفتار گردد و آنان را به شدت و سختی و خواری و مذلت مجازات کرده به قتل برسانند.»
انتشار این یادداشت در روزنامه کیهان در حالی صورت می‌گیرد که حسین شریعتمداری، مدیرمسوول این روزنامه همواره در مظان اتهام نقش داشتن در ترور روزنامه‌نگاران و مخالفان سیاسی در دهه‌‌ی هفتاد خورشیدی قرار داشته است.
مخالفان حکومت ایران با اشاره به نقش محوری شریعتمداری در پروژه‌ی “تواب‌سازی” روزنامه‌نگاران و نویسندگانی چون سعیدی سیرجانی و نیز ارتباط نزدیک او با سعید امامی به عنوان متهم اصلی پرونده‌ی قتل‌های زنجیره‌ای مخالفان، مدیرمسوول “کیهان” را از جمله آمران اصلی آن قتل‌ها می‌دانند.
این در حالی است که شریعتمداری با تایید نقش خود در تواب‌سازی مخالفان سیاسی در زندان‌ها، هرگونه ارتباط خود با قتل‌های زنجیره‌ای را رد می‌کند.