گفتاردر مورد واقعیت اسلام و ایران هدف این وب لاگ روشن سازی و گفتن حقیقت در مورد اسلام ،دین اهریمنی که توسط سلمان تازی تهیه گردیدو سپس توانست محمد ابن عبدالله را به عنوان پیامبر به مردم معرفی کرد.در این وب لاگ نقد اسلام به جدیت دنبال می شود و هیچ گونه احترامی برای دین تازیان قائل نیست.تنها نجات ایران نابودی جمهوری اسلامی می باشد. و تا این اسلام کفن نشود این وطن وطن نشود.
۱۰ بهمن ۱۳۹۱
سخن نیچه در مورد محمد ابن عبدالله
فیلسوف، شاعر، آهنگساز و فیلولوژیست کلاسیک بزرگ آلمانی
وی یکی از منتقدان مذاهب و خرافات بود.
نیچه درباره اسلام می گوید :
آنچه را که محمد به عنوان دين و آيين به پيروان خود داده و به
جهانيان پيشکش نموده، اگر نام دين را بر آن نمي گذاشتند
،آدمي
چنين مي پنداشت که اين گفتار مشتي وحشيان جنگل نشين
است که به شهر نشينان پيشنهاد کرده اند.
زيرا که دين نمي تواند چنين خشن و دور از انسانيت باشد.
ديني که پر از فرمان کشتن و بريدن دست و پا و ربودن و تصاحب
زنان مردم باشد و يا دستور غارت دارايي و هستي مردم را بدهد
دين نيست ، بلکه فرماني براي نابودي انديشه و روان و جسم ِ
آدمي است.
من ديني اين چنين بيدادگر و ستم پيشه نديده ام.
راست است که اين دين از بيابان آمده، بنابراين درخور همان بيابان
نشين هاست و جايي در ميان مردم متمدن ندارد و نمي تواند
داشته باشد
۰۴ بهمن ۱۳۹۱
شیخ ابو الحسن بنی صدر
* ایرانیان میهن پرست، همچنان، بیاد دارند و هرگز فراموش نخواهند کرد که آن تازی پرستان و خمینی پرستان تاریک اندیش چگونه ایران زمین را به سیاهی و ویرانی کشانده اند. *
-- امام آمد - حضرت امام آمد - امام آمد. --
- آری، این بود پیام خون آور - شیخ ابو الحسن بنی صدر - آن روباه سرشت تازی پرست که در هنگامه ورود مرگ آور ضحاک خمینی به ایران، در برابر دیدمان میلیون ها ایرانی، با خود فروشی و چاپلوسی، بی شرمانه بدست بوسی و پابوسی برای امام خون آور، زانوی بردگی بر زمین زد و از همانجا که بود که - آن بنی صدر آل بیابان گرادن تازی - با فریبکاری و نیرنگ، هزاران هزار تن از فرزندان بی گناه و پاکدل ایرانی را در چنگال خونین اهریمن خمینی گفتار کرد و برای همیشه و همیشه، مهر ننگ و بیشرمی را بر پیشانی فریبکار خود بجای گذاشت.
- ایرانیان میهن پرست، هرگز و هرگز، فراموش نخواهند کرد و نخواهند بخشید که آن - ملا زاده ابو الحسن بنی صدر - در دشمنی با ایران و ایرانی گفته بود و هنوز هم می گوید و خواهد گفت که: ایرانی بودن بدون اسلام بی معنی است.
- ما را با دشمنان ایران زمین نه تنها کاری نیست، چه بسا که نبرد است و نبرد.
- به کوری چشم تازی پرستان و اسلام پرستان و خمینی پرستان " جاویدان باد ایران زمین "
۳۰ دی ۱۳۹۱
شیخ فضل الله نوری بیش از ١٠٠ سال پیش نیز می گفت : ناظم الاسلام، تو را به حقیقت اسلام قسم میدهم!
امروزه
اگر آخوند بر بالای منبر می گوید :جوانی که از دانشگاه فارغ تحصیل می شود
با دین مشکل دارد و احکام خدا را زیر سوال میبرد! این سخن ها چیز عجیبی
نیست چرا که شیخ فضل الله نوری بیش از ١٠٠ سال پیش نیز می گفت : ناظم
الاسلام، تو را به حقیقت اسلام قسم میدهم!
آیا این مدارس جدیده خلاف شرع نیست؟
آیا درس زبان خارجه و تحصیل شیمی و فیزیک عقائد شاگردان را سخیف و ضعیف نمیکند؟
و آیا ورود به این مدارس مصادف با اضمحلال دین اسلام نیست؟
حال پرسش اینجاست، آیا تا کنون از خود پرسیده اید، چرا و به چه دلیل گرایش
به علم و خرد گرائی اینچنین در ستون ها و پایه های ادیان بویژه ادیان
ابراهیمی سستی و لرزش می آفریند و باعث ترس و وحشت دکانداران این ادیان
میگردد؟
این مسلمانان ایران موجودات عجیبی هستند!
این مسلمانان ایران موجودات عجیبی هستند!
خودشان میدانند چه اتفاق هایی که در مثلن حوزه های علمیه بین طلبه ها و
آخوندها نمی افتد و ... چه فسادی بعد از آخوند شدن شان دارند و همینک هم که
به قدرت رسیده اند اصلی ترین پایه ستمکاری و بیداد در جامعه هستند.
با اینحال همین آخوندهای فاسد محور دین شان هستند و اگر نباشند جنازه
هایشان روی زمین می ماند و نمی توانند ازدواج کنند و طلاق بگیرند و دیگر
فرایض دینی شان را انجام دهند!
در دلشان هم همیشه به آخوندها فحش میدهند!
۲۸ دی ۱۳۹۱
۲۷ دی ۱۳۹۱
چشم پناهنده درمانده و ناتوان به امید همراهی شما هم میهن دوخته شده است
ایرانیان خارج از کشور، هم وطنانی که داخل ایران زندگی می کنند و در مقابل سختی ها و خشونت ها و ستم های فراوان سکوت می کنند را یکی از عوامل اصلی پایداری حکومت دیکتاتوری اسلامی می دانند و نگارنده نیز با آنان در این زمینه هم عقیده است.
حال پرسش این جاست که ایرانیان خارج از کشور که بیشتر آنان در شرایط خوبی از نظر مالی و اعتباری به سر می برند و در اجتماعی که در آن قرار دارند نیز از جایگاه های خوبی برخوردار هستند، برای هم میهنان خویش که آواره و حیران کشورهایی نظیر ترکیه و عراق و یونان و… شده اند، چه کرده اند و چه می کنند؟ آیا نباید سکوت ایرانیان خارج از کشور نسبت به ستمی که به پناهجویان ایرانی می شود را دلیل ادامه یافتن شرایط بغرنج زندگی پناهجویان دانست؟
بی انصافیست اگر گفته شود که ایرانیان خارج از کشور تا کنون قدمی برای پناهندگان بر نداشته اند، حتمن کارهای زیاد و سودمندی برای پناهندگان سیاسی توسط ایرانیان خارج از کشور انجام گرفته است و نادیده گرفتن آنان عملی شایسته نیست ولی میزان قدم بر داشتن ها و کمک کردن به پناهندگان ایرانی، کافی نبوده و نیست و هر روز نیز به تعداد پناهجویان ایرانی اضافه می شود و در نتیجه همه روزه بر مشکلات پناهندگان ایرانی افزوده گشته، و شرایط برای آنان سخت و سخت تر می گردد.
نگارنده بر این باور است که کسانی کار پناهجویان ایرانی را سخت کرده اند و آنان را در موقعیت های سخت و حتی خطر بازگشت به ایران قرار داده اند که خواستند از آب گل آلود ماهی بگیرند و پس از حوادث انتخابات سال هشتاد و هشت خود را به عنوان معترض و فعال سیاسی معرفی کنند و در نهایت شانس زندگی در اروپا را داشته باشند.
اینگونه از افراد که متاسفانه تعداد شان کم هم نیست، درک درستی از معنای واژه “پناهنده” نداشته و ندارند و می خواهند از راه دروغ گویی به دول غربی و نقش بازی کردن، به هر قیمتی که شده کاغذهای مربوط به پناهندگی شان را گرفته و در نهایت از دادگاه یک جواب بله بگیرند.
بازگو کردن این مسائل، کمکی به بهتر شدن وضع پناهندگان ایرانی نمی کند و حتی داغ دلشان را نیز تازه می کند اما این سخنان باید گفته شوند و ایرانیانی که نقش یک پناهنده را بازی کرده و می کنند باید از عمل خود شرمگین و خجالت زده باشند چرا که هستند کسانی که با همسر و فرزندان شان در بدترین شرایط موجود در ترکیه به سر می برند و چندین بار به جانشان سوء قصد شده است.
کمک به پناهندگان ایرانی و تلاش برای بهتر ساختن زندگانی ایشان، برای آن دسته از ایرانیان خارج از کشور که از وضعیت مالی و اجتماعی خوبی برخوردار هستند، یک وظیفه ملی- میهنی بوده و فراموش کردن پناهندگان و اهمیت ندادن به شرایط آنان که بیشترشان را جوانانی تحصیل کرده بین بیست تا چهل و پنج سال تشکیل می دهند، عین خیانت به مام میهن است.
تنها در اینترنت گشتن و لینک های خبری را بازپخش کردن و کامنت و استاتوس نوشتن در فیسبوک، نمی تواند سنگی را از پیش پای آزادی خواهان ایرانی بردارد و هم میهنان گرانقدر خارج از کشور که از توانایی مالی و قدرت اجتماعی و سیاسی خوبی بر خوردار هستند باید متحد شده و برای اولین گام این حرکت ملی، به کمک پناهندگان بی پناه ایرانی بشتابند.
نگاشته را با بیتی از حضرت سعدی به پایان می بریم که می گوید:
تو کز محنت دیگران بی غمی/نشاید که نامت نهند آدمی
حتی اندیشیدن به اینکه چگونه این فرد توانسته چنین کاری را با خودش بکند انسان را دیوانه و غم زده می نماید. قطعن مشکلات و فشارهای روحی و سختی زندگی به اندازه ای زیاد بوده است که این پناهجو دست به چنین عملی زده است ولی نگارنده با اینگونه روش های اعتراض مخالف بوده و بر این باور است که اینچنین کارها نه تنها سبب موفقیت نمی شود که بلکه می تواند اثر منفی بر روند پرونده نیز بگذارد.
۲۶ دی ۱۳۹۱
رسول الله و خمینی، یکی ماه را دونیم کرد و دیگری وارد آن شد!
قرآن: امکان رفتن به ماه وجود ندارد!
قرآن پائین ترین آسمان را آسمان دنیا مینامد، آسمانی که با ستارگان آراسته شده است:
إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ (صافات/6) ما پائین ترین آسمان (آسمان دنیا) را با زیور ستارگان آراسته كرديم .
فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَأَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاء أَمْرَهَا وَزَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَحِفْظًا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيم (فصلت/12) در اين هنگام آنها را به صورت هفت آسمان در دو روز آفريد، و آنچه را ميخواست در هر آسماني مقدر فرمود، و پائین ترین آسمان(آسمان دنیا) را با چراغهائي (ستارگان) آراسته نمودیم و (با پرتاب شهاب سنگها) از استراق سمع شياطين حفظ كرديم، اين است تقدير (شخص)با عزت دانا.
وَلَقَدْ زَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَجَعَلْنَاهَا رُجُومًا لِّلشَّيَاطِينِ وَأَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابَ السَّعِيرِ (ملک/5) و به راستى پائین ترین آسمان(آسمان دنيا) را به چراغهائى(ستارگان) آراسته کردیم و آنها را (ستارگان) پرتاب شنوده(شهاب سنگ) بسوی شیطان قرار دادیم و براى آنان عذاب آتش افروخته(جهنم) آماده ساختيم.
پس پائینترین آسمانها، آسمان دنیاست که الله آنرا از هرگونه نفوذی حفظ نموده است؛ البته در این آیه الله تصور می نماید که شهاب سنگ همان ستارگان پرتاب شده هستند.
پس پائینترین آسمانها، آسمان دنیاست که الله آنرا از هرگونه نفوذی حفظ نموده است؛ البته در این آیه الله تصور می نماید که شهاب سنگ همان ستارگان پرتاب شده هستند.
در زبان عربی به هر چیزی که بخواهد در مکانی که جایگاهش نیست وارد شود شیطان میگویند؛ این شیطانها چه انس باشند و چه جن.
محمد از قول خدایش میگوید که الله آسمان را از هرگونه تعدی حفظ نموده است:
وَحِفْظًا مِّن كُلِّ شَيْطَانٍ مَّارِدٍ (صافات/7) و (آسمان را) از هرگونه شیطان سرکشی نگه داشتیم.
محمد از قول خدایش میگوید که الله آسمان را از هرگونه تعدی حفظ نموده است:
وَحِفْظًا مِّن كُلِّ شَيْطَانٍ مَّارِدٍ (صافات/7) و (آسمان را) از هرگونه شیطان سرکشی نگه داشتیم.
قرآن بیان مینماید که ما آسمان دنیا (پائین) را علاوه بر اینکه با ستارگان تزئین نمودیم، آن را از هرگونه نفوذی در امان نگه داشتیم؛ پس کسی توانائی نفوذ در این آسمان را ندارد.
اما مکان خورشید و ماه:
از دید اسلام الله، خدای مسلمانان، آسمان را به صورت 7 طبق آفرید:
از دید اسلام الله، خدای مسلمانان، آسمان را به صورت 7 طبق آفرید:
أَلَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا (نوح/14) آيا نمی بینید چگونه الله هفت آسمان را طبقه طبقه آفريده؟
الله ماه و خورشید را دورتر از ستارگان و در میان طبقات هفتگانهی آسمان قرار داد:
وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُورًا وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا (نوح/15 ) و ماه را در ميان آنها(طبقات آسمانها) مايه روشنائی و خورشيد را چراغ فروزانی قرار داد.
وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُورًا وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا (نوح/15 ) و ماه را در ميان آنها(طبقات آسمانها) مايه روشنائی و خورشيد را چراغ فروزانی قرار داد.
دَرماندگیِ ایرانیان ریشه در بی تفاوتیِ مَردمان دارد
به راستی ما،
مردمِ ایران زمین در کجای تاریخ ایستاده ایم؟ آیا ملتی به بی تفاوتی، بی خیالی، پوست کلفتی و سخت
جانی ما در تمامِ طول تاریخ به چشم می خورد؟ ملتی شده ایم که روزهای مان با خَبر
های هولناک اعدام، شکنجه و دستگیری مبارزینِ راه آزادی آغاز شده و با اخبار مربوط
به خودسوزی یک کارگر به دلیل فقر و نداری، پایان می یابد!
روزانه
ده ها تَن از هم میهنان مان به دستِ حکومت جنایتکارِ اسلامی اعدام می شَوند و
کوچکترین فریادِ اعتراضی از بطنِ جامعه استبداد زده مان، شنیده نمی شود! نسرین ستوده، آن شیر زنِ دلاور، هفته
هاست که در اعتصاب غذا به سَر می بَرد و هنوز جنبشی در حمایت از آن بانوی آزادی
خواه، در کوی و برزن های ایران زمین، شکل نگرفته است.
ستار
بهشتی، آن کارگرِ زجر کشیده و جوان آزادی خواهی که در وبلاگش از حکومت آخوندی
انتقاد می نمود را در زیر شکنجه کشتند و خانواده دَردمندش را داغدار نمودند و از
ملت همیشه در صحنه مان، به جز تغییر فرتور پروفایل های فیسبوک و نوشتن چند خط شعر
و مقاله، خیزش و حرکتی در راستایِ دفاع از خونِ پاک و بی گناه بر زمین ریخته شده
ستار، دیده نشد و ندایِ عدالت خواهی از نهانِ شهروندان ایران زمین، بَر نیامد.
چون
نیک بنگریم، این فرجامِ تلخی که برای ما رقم خورده و این مصیبتی که گریبانِ ملت
مان را گرفته و رها نیز نخواهد کرد؛ همه این فقر، بیچارگی، درماندگی و آوارگی ایرانیان، تمامن از بی تفاوتی
و بی خیالی مردمان سَر چشمه میگیرد؛ در کجای تاریخ جهان، مردمانی را می شناسید که
هر روز، بیشتر از روزِ پیش در خون و لجن فرو رفته و دَم بر نیاورده باشند؟
به راستی مسئول فقر و درماندگی این کودک، فقط رژیم جنایتکار اسلامی است؟ مردمان ایران زمین هیچ نقشی در بیچارگی و بی خانمانی این کودک نداشته اند؟ اگر ملت ایران اینقدر بی تفاوت از کنار این فاجعه های انسانی نمی گذشت، بی تردید سرنوشت این کودک طور دیگری رقم می خورد! امان از بی تفاوتی و بی خیالی!
در
هَر کجای دنیا، رُخ دادن فاجعه ای همچون قتلِ ندا آقاسلطان، قتل سهراب اعرابی،
به خاک و خون کشیده شدنِ محمد ها و ستارها و شبنم ها و کیارش ها، خود به تنهایی می
توانست جرقه ای برای شعله وَر شدن آتشِ انقلابی باشد که ستمکاران و جنایتکارانِ
حاکم بر آن سرزمین را در خود سوزانده و ویران کند!
اما
از فرطِ بی تفاوتی مردمان ایران زمین، اگر از آسمان آتش نیز باریده و
تمامی هستی، نیستی و دارایی ایرانیان را بسوزاند، باز هم این مردم بی خیال و ساده
اِنگار، چشم های شان را بسته، گوش های شان را گرفته، زبان های شان را بریده و فقط
دست های شان را رو به آسمان بلند کرده و از خدایِ موهومِ خود، تقاضایِ کمک و معجزه
خواهند نمود.!
به
راستی از ملتی قَبر پرست و مُرده دوست که منتظر است تا قهرمانان زنده ملی اش
روانه گورستان شوند تا از ایشان بُت ساخته و فرتور های شان را قاب نموده و بَر دَر
و دیوارِ خانه های شان بزنند، چه انتظاری می توان داشت؟ آیا این مردم هرگز توانایی
رسیدن به آزادی، دموکراسی و سکولاریسم را دارند؟
آیا
این مردم که برای ستاندن حقوق ابتدایی انسانی پایمال شده شان، حاضر نیستند یک روز
که هیچ، فقط یک ساعت اعتصاب سراسری نموده و با یک اتحاد و همبستگی ملی، اعتراض خود
را نسبت به وضعیت اسفناک زندگانی شان نشان دهند، لایقِ حکومتی بَرتر و انسانی تَر
از رژیم خونخوارِ اسلامی هستند؟
از
گذشته گفته اند که: “حق گرفتنی است و نه دادَنی!” ؛ آیا پیش آمده که ملت بزرگوار
ایران زمین، در طی سه دهه گذشته، کمترین خیزش ملی، همگانی و چشم گیری که پایه های
حکومت ستم پیشه را بلرزاند را به راه انداخته و پَرچم عدالت جویی و آزادی خواهی را
یک بار برای همیشه در دست گرفته و بر زمین نگذاشته باشد؟
از
این جماعتِ خرافاتی که چشم های شان را برای امدادِ غیبی و معجزه های مذهبی به
آسمان دوخته و دست از تلاش، کوشش و جانفشانی در راستای رسیدن به آزادی برداشته
اند، کمترین بُخاری برای تغییر سرنوشت شوم مان بلند نمی شود و صد حیف که جوانانِ روشنفکر و آزادی خواه و از خود گذشته ای، همچون ستار
بهشتی، قربانیِ راهِ به رفاه، آسایش و امنیت رسیدن این ملت بی تفاوت و بی خیال
شده، می شوند و همچنان خواهند شد.!
عوض کردن نام خمینی 3 مرتبه
راساس اسناد و مدارک خمینی بارها فامیلی خود را عوض کرده است: نخستین فامیلی پدربزرگ و پدر و خود خمینی ”هندی” بوده و بعد وقتی به قم میرود فامیلی خویش را به موسوی خمینی تغییر میدهد که مهر خود را هم با نام روح الله موسوی درست میکند و پس از چندی دوباره شناسنامه ای با فامیلی جدید مصطفوی میگیرد و در اسناد و مدارکی که پس از تبعید رضا شاه به دست انگلیسی ها و حمایت خمینی از آقای کاشانی دیده میشود از او با نام حجت الاسلام موسوی نام برده شده است و بر اساس اسناد و مدارک, خمینی دارای سه شناسنامه بوده است: اولی با فامیلی هندی از ثبت احوال شهر خمین توسط حسینعلی بنی آدم ثبت شده است و دومین شناسنامه با فامیلی موسوی خمینی از ثبت احوال شهرقم ثبت شده است و سومین شناسنامه با فامیلی مصطفوی از ثبت احوال شهر گلپایگان توسط جعفری نژاد ثبت شده است و پس از تشکیل جمهوری اسلامی, خمینی سعی کرد تمام سوابق خویش با فامیلی هندی و موسوی خمینی را از بین ببرد و عکسی که حکومت از شناسنامه خمینی نشان میدهد و در اینترنت قابل مشاهده است با نام روح الله و فامیلی مصطفوی است!!!
۲۵ دی ۱۳۹۱
سندی دیگر از خیالبافی محمد ابن عبدالله محمد و خروس
سندی دیگر از خیالبافی محمد ابن عبدالله
محمد و خروس
رسول خدا صلّى اللَّه
عليه و آله فرمود: خروس سفيد دوست من است
و دشمن آن دشمن
خداست؛ اين حيوان صاحبش را و تا هفت خانه از همسايگان را پاسبانى مىكند.
آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام،علامه طباطبائی،مترجم: حسين استادولى،
انتشارات پيام آزادى،تهران، چ سوم: 1381 ش.برگ: 77آداب، سنن و روش رفتارى پيامبر گرامى اسلام،علامه طباطبائی،مترجم: حسين استادولى،
دریدن بکارت باکره ها، تفریحی در بهشت
دریدن بکارت باکره
ها، تفریحی در بهشت
إِنَّ أَصْحَابَ
الْجَنَّةِ الْيَوْمَ فِي شُغُلٍ فَاكِهُونَ 55 یس
غزالی بنقل از الجلالین در تفسیر آیه فوق چنین می گوید:
"ساکنان بهشت مشغول لذات خویش اند، یعنی مشغول دریدن بکارت باکره ها اند." )1 (
ابن عباس در مورد این آیه می گوید: "فکهون، بمعنی لذت بردن از دریدن (پرده)
غزالی بنقل از الجلالین در تفسیر آیه فوق چنین می گوید:
"ساکنان بهشت مشغول لذات خویش اند، یعنی مشغول دریدن بکارت باکره ها اند." )1 (
ابن عباس در مورد این آیه می گوید: "فکهون، بمعنی لذت بردن از دریدن (پرده)
بکارت باکره ها
است.")2 (
___
1-احیای علوم دین، غزالی دار الکتب علمیه، بیروت ، جلد ۶، کتاب ادب النکاح ، ص ۵۷۵.
1-احیای علوم دین، غزالی دار الکتب علمیه، بیروت ، جلد ۶، کتاب ادب النکاح ، ص ۵۷۵.
2- ابن عباس، تنویر المیقباس، تفسیر سوره ۳۶ ، آیه ۵۵.
اشتراک در:
پستها (Atom)